همچنین، بغدادی در داستان همپیمان شدن شیبان بن جابر سلمی با بنیهاشم، ضمن اشاره به قضیه فرار ابولهب در پی سرقت غزال طلایی کعبه میگوید:
هم منعوا الشیخ المنافی بعد ما | | رأى حمة الإزمیل فوق البراجم۱ |
قبیله خزاعه چون دیدند که خطر قرار گرفتن ریسمان بر بالای چهار انگشت اصلی دست ابولهب است، وی را پناه دادند و مانع اجرای قطع دست وی شدند.
شعر سلمی گویای این مهم است که بنیهاشم قصد جدی داشتند که انگشتان ابولهب را از کف دست جدا کند. در شعر شیبان بن جابر سلمی، ترکیب «بعد ما رأى حمة الازمیل فوق البراجم»، به چگونگی و تعیین محل دقیق اجرای حد سرقت در عصر جاهلی اشاره دارد که درنگ در معناشناسی مفردات اصلی این شعر، در اثبات مدعای بحث بسیار سودمند است. «حمة» به نیش مار یا عقرب زهردار یا مانند آن گویند که با آن میگزد یا میلیسد۲ و برای هر چیزی که دارای این ویژگی باشد، به کار رفته است.۳ برخی نیز حمه را به معنای حرارت و تیزی سم دانستهاند۴ که به طور طبیعی از طریق نیش مار یا عقرب منتقل میشود. لذا قابل جمع با معنای نخست است. ازمیل به چاقوی تیز۵ گویند. لذا تعبیر «حمه الازمیل» به نیشتر این چاقوی بزرگ اشاره دارد که سرعت و قدرت برندیدن خاصی دارد.
براجم کلیدیترین و مهمترین واژه برای تعیین محدوده قطع ید در این شعر است که به دلیل غرابت آن نیازمند واکاوی عمیق است. براجم واژه عربی اصیل از ریشه برجم۶ است و جلوههای حضور و کاربست آن در شعر و نثر و روایات نبوی اصالت آن را اثبات میکند. این واژه در امثال عرب جاهلی، همانند «إن الشقی وافد البراجم»،۷ نام قبیلهای خاص از
1.. همان،
ص۷۰ - ۷۱.
2.. العین، ج۱، ص۳۳۵.
3.. همان، ج۳، ص۳۳۳؛ ترتیب إصلاح المنطق، ص۱۳۳؛ غریب الحدیث، ج۱، ص۷۳.
4.. جمهرة اللغة، ج۱، ص۴۷۴.
5.. لسان العرب، ج۱۱، ص۳۱۱.
6.. العین، ج۶، ص۲۰۸ - ۲۰۹.
7.. جمهرة الأمثال، ج۱، ص۱۲۱ - ۱۲۲.