این وضعیت را که دید، جمله «إِنِّی سَقِیمٌ» را گفت؛ سقیم در اینجا به معنای وجیع است؛ یعنی قلبم و جانم از این وضعیت به ستوه آمد و دردناک شد.۱
واقعیت این است که برای ابرمردی چون ابراهیم علیه السلام - که در اوج باور توحید قرار داشت - تحمل چنین وضعیت اسفناکی بسیار دشوار و شکننده بود. از یک سو، بنا بر وظیفه پیامبری رسالت شرکزدایی داشت و از سوی دیگر، جهالت قوم وی و تقالید باطل آنان وی را در توفیق انجام رسالتش بسی رنج میداد. صبوری در این موقعیت موجب غم عمیق در تار و پود جان ابراهیم علیه السلام بود و به قطع نشانههای آن در چهره و بیان وی آشکار بود. به نظر میآید کلمه وجیع: دردمند برابر نهاد مناسبی است که در تفسیر مقاتل بن سلیمان برای اشاره به این وضعیت محیطی و حالت روانی ابراهیم علیه السلام به کار رفته است.
حال اگر سقم را به معنای مرض بگیریم، آیه فاقد زمینه یا قرینهای بر حمل کلمه سقیم به معنای مرض جسمی است. از سوی دیگر، لغتشناسان گوهر معنایی مرض را خارج شدن انسان از حالت صحت جسمی و روحی گفتهاند:
۰.و المرض: السقم. المرض کل ما خرج به الإنسان عن الصحة من علة أو نفاق أو تقصیر فی أمر.۲
یا
۰.المَرَضُ، مُحَرَّکَةً، و إِنَّما لم یَضْبُطْه لشُهْرَتِهِ: إِظْلامُ الطَّبیعَةِ و اضْطِرابُها بعدَ صَفائِها و اعْتِدالِها.۳
لذا حمل آن سُقم به معنای مرض جسمی نیازمند قرینه است که در آیه چنین قرینهای وجود ندارد، بلکه قرینه بر خلاف آن است. با توجه به سیاق آیه قرینه مذکور میتواند این