اصل این اقدام برای پیامبران ممتنع است؛ همان طور که روایات، تفأل بر پایه تنجیم را مردود دانستهاند.۱
ابتلای به بیماری جزئی جسم: برخی از مفسران معنای ظاهری آیه «إِنِّى سَقِیمٌ» را حجت دانسته و آن را به ابتلای ابراهیم علیه السلام به بیماری جزئی در جسم ایشان تفسیر کردهاند؛ مرضی که چندان شدت نداشته است که ابراهیم علیه السلام را از شکستن بتان ناتوان سازد. علامه طباطبایی آیه را فاقد هر گونه قرینه اثبات کننده دلالت سخن ابراهیم علیه السلام به دروغ دانسته و محتمل دانستهاند که ابراهیم به یک مرض جزئی مبتلا بوده است. وی در این باره چنین مینویسد:
۰.على أن قوله علیه السلام على ما حکاه اللّه تعالى بقوله: (فَنَظَرَ نَظْرَةً فِى ٱلنُّجُومِ * فَقَالَ إِنِّى سَقِيمٌ)، لا یظهر بشئ من قرائن الکلام کونه کذبا غیر مطابق للواقع، فلعله علیه السلام کان سقیما بنوع من السقم لا یحجزه عما هم به من کسر الأصنام.۲
در ارزیابی این پاسخ میتوان چنین گفت:
ابتلای ابراهیم به بیماری جزئی امری نبود که از آگاهی و دید بتپرستان مغفول باشد و اصل درخواست و اصرار آنان برای حضور وی در عیدگاه نشان میدهد که ابراهیم علیه السلام تا لحظه حضور آنان در محضر وی از سلامتی برخوردار بود. اگر آنان علم داشتند که ابراهیم علیه السلام مبتلا به بیماری است، نیازی به اصرار برای حضور ابراهیم علیه السلام در مراسم نبود. اساساً به طور طبیعی و عادی بیماریهای معمولی نشانهها و پیامدهای جسمی و روانی خاص خود را دارند که برای دیگران نیز قابل درک و کشف است و صرف ادعای بیمار بودن برای بیمار شدن کافی نیست.
از سوی دیگر، آیات و روایات در باره پیشنیه ابتلای ابراهیم علیه السلام به مرضی صعبالعلاج و مزمن - که ادواری بوده و پیامدهای جسمی و روانی آنی و فوری داشته باشد - ساکت هستند و شاید اصل نبوت وی را نیز در صورت ابتلاء زیر سؤال ببرد. از این رو، نمیتوان