ذلک علیهم على وجه.۱
ابن جوزی نیز بعد از گزارش این روایت مینویسد:
۰.اعلم أن الکذب لا یجوز على الأنبیاء بحال، فهذا أصل ینبغی أن یعتقد و لا یناقض بأخبار الآحاد، فإنه ثابت بدلیل أقوى منها، و إنما المعنى: أن إبراهیم قال قولا یشبه الکذب. قال أبو بکر بن الأنباری: کلام إبراهیم کان صدقا عند البحث، و إنما أراد النبی أنه قال قولا یشبه الکذب فی الظاهر و لیس بکذب. قال ابن عقیل: دلالة العقل تصرف ظاهر هذا اللفظ، و ذاک أن العقل قطع بأن الرسول ینبغی أن یکون موثوقا به لیعلم صدق ما جاء به عن اللّه، و لا ثقة مع تجویز الکذب علیه، فکیف مع وجود الکذب منه، و إنما استعیر ذکر الکذب لأنه بصورة الکذب فسماه کذبا مجازا، و لا یجوز سوى هذا.۲
فخر رازی نیز مینویسد:
۰.أما الخبر الأول و هو الذی رووه فلأن یضاف الکذب إلى رواته أولى من أن یضاف إلى الأنبیاء - علیهم الصلاة و السلام - و الدلیل القاطع علیه أنه لو جاز أن یکذبوا لمصلحة و یأذن اللَّه تعالى فیه، فلنجوز هذا الاحتمال فی کل ما أخبروا عنه، و فی کل ما أخبر اللَّه تعالى عنه و ذلک یبطل الوثوق بالشرائع و تطرق التهمة إلى کلها.۳
سه. تحلیلهای ارائه شده در این روایات، بر خلاف روایات اهل بیت علیهم السلام است و بیشتر جنبه رأی امثال ابوهریره و همگنان وی را دارد که متأثر از انگارههای توراتی و اقوال قصهسرایان آیات را بر خلاف سیاق و مبانی کلامی و عقلی تفسیر میکردند.
چهار. داستان حفظ جان ساره متأثر از نگره توراتی است؛ زیرا در بخش «ابراهیم در جرار» چنین آمده است:
ابراهیم در خصوص زن خود، ساره، گفت که «او خواهر من است». و ابیملک، ملک جرار، فرستاده، ساره را گرفت.۴