183
گونه‌شناسی احادیث قرآنی امامیه از نظریه تا تطبیق

روایت مذکور، خداوند در سه مورد به ابراهیم علیه السلام اذن داد تا به خاطر مصلحتی دروغ بگوید. دو مورد از آن‏ها در آیات (بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَٰذَا‏) و‏ (إِنِّى سَقِيمٌ) و یک مورد در کتمان رابطه همسری خود با ساره در روایت «قوله لسارة: هی أختی» گزارش شده است. این مفسران ادعای خود را با سخن یوسف علیه السلام قیاس کردند که به خاطر مصلحتی براداران خود را سارق خواند؛ در حالی که آن‏ها پیمانه شاهی را سرقت نکرده بودند.۱ در نقد این پاسخ به نکات ذیل باید توجه داشت:

یک. روایت ابوهریره و دیگران در حکم خبر واحد است و نمی‏توان بر پایه آن آیه را تفسیر کرد. شماری از مفسران اهل سنّت و شیعه این اخبار را نپذیرفته‏اند و برخی آن را نشانه فقدان عقلانیت گوینده‏اش خوانده‏اند.۲ شیخ طوسی آن را فاقد اصالت دانسته است۳ و فخر رازی در فرض تعارض میان نسبت کذب به ابراهیم علیه السلام با نسبت کذب به راویان عادل، دومی را اولی دانسته است۴ و استناد به این روایات را قول اهل حکایات خوانده است.۵

دو. روایات مذکور، بر خلاف مبانی کلامی و عقلی است؛ از نظر عقلی قبح کذب ذاتی است و قابل استثناء نیست. لذا اذن به آن عقلاً باطل است. برای انبیاء تمسک به قبیح، تعمیه و تقیه و توری در اخبارشان روا نیست؛ زیرا منجر به تردید در اخبار وحیانی آنان خواهد شد:

۰.و على کل حال، فلا یجوز على الأنبیاء القبائح، و لا یجوز ایضاً علیهم التعمیة فی الاخبار، و لا التقیة فی اخبارهم، لأنه یؤدی الى التشکیک فی اخبارهم، فلا یجوز

1.. ر.ک: و غیر مستحیل أن یکون اللّٰه سبحانه أذن لرسوله و خلیله فی ذلک لیقرع قومه و یوبّخهم و یحتجّ علیهم و یعرّفهم موضع خطئهم کما أذن لیوسف حین أمر منادیه فقال لأخوته: (أَيَّتُهَا ٱلْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ)،‏ و لم یکونوا سرقوا شیئا (الکشف و البیان عن تفسیر القرآن،‏ ج‏۶‏، ص۲۸۰‏‏).

2.. و زعم قوم لا یعقلون أنّ إبراهیم علیه السلام کذب ثلاث کذبات هی واحدة منها، و حاش للرّسول الذی اتّخذه اللَّه خلیلا أن یکذب، أو یأتی بالقبائح، و الذی توجبه التلاوة و شهادة بعض القرآن لبعض، و یحسن فی أوصاف أنبیاء اللَّه و صفوته من عباده هو ما ذکرناه (الازمنه و الامکنه، ص۷۴).

3.. فأما ما روی عن النبی صلی الله علیه و اله بأن قال‏ «لم یکذب ابراهیم إلا ثلاث کذبات کلها فی اللّٰه»، فانه خبر لا أصل له (التبیان فی تفسیر القرآن، ج‏۷، ص۲۶۰).

4.. مفاتیح الغیب، ج۶، ص۳۴۲.

5.. همان، ج۲۲، ص۵۶.


گونه‌شناسی احادیث قرآنی امامیه از نظریه تا تطبیق
182

ابراهیم علیه السلام از علم نجوم برای پیش‏گویی حوادث آینده» - که انتزاع شده از این آیه است۱ - در هم می‏ریزد؛ زیرا ابراهیم هیچ اقدامی شبیه منجمان انجام نداده است.

دو) سقیم، کنایه از مردن است و مقصود ابراهیم علیه السلام این بود که به زودی خواهم مرد‏‏‏؛ لکن چون تحقق موت برای هر انسانی قطعی است، اطلاق آن به شکل زمان حال برای انسان به اعتبار تلبس به آن در آینده مانعی ندارد؛ همان طوری که خداوند در آیه (إِنَّكَ مَيِّتٌ) رسول خدا‏ صلی الله علیه و اله را مرده خواند، ولی وی زنده بود. برخی از مفسران اهل سنّت این تحلیل را به دلیل پشتوانه روایی آن به سایر پاسخ‏ها ترجیح داده‏اند.۲ یا این‏که گفته شود عبارت ابراهیم علیه السلام نوعی تشبیه است که زندگی با فرجام مرگ را به بیماری تشبیه کرده است:

۰.و منها: ما قال قوم فی ذلک من أنّ من کان آخر أمره الموت فهو سقیم، و هذا حسن؛ لأنّ تشبیه الحیاة المفضیة إلى الموت بالسقم من أحسن التشبیه.۳

فراء نیز این توجیه را نیکو دانسته است، ولی آن را از باب توریه خوانده است:

۰.و یقال: انها کلمة فیها معراض‏، أی إنه کلّ من کان فى عنقه الموت فهو سقیم، و إن لم یکن به حین قالها سقم ظاهر. و هو وجه حسن.۴

غیر از پاسخ‏های ارائه شده در روایات - که بیان آن‏ها گذشت - مفسران نیز پاسخ‏های دیگری به این شبهه داده‏اند:

دروغ مصلحتی: برخی از مفسران اشعری‏گرا ‏متأثر‏ از روایت «لم یکذب إلّا ثلاث کذبات کلّها فی اللّٰه عز و جل: قوله‏ إِنِّی سَقِیمٌ‏»، بر این باورند که خداوند به ابراهیم علیه السلام در این مورد به دلیل مصلحتی اذن داده بود که دروغ بگوید و چنین امری هیچ استحاله عقلی ندارد؛ زیرا بر پایه

1.. ر.ک: و قوله: (فَنَظَرَ نَظْرَةً فِى ٱلنُّجُومِ * فَقَالَ إِنِّى سَقِيمٌ‏)، ذکر أن قومه کانوا أهل تنجیم، فرأی نجما قد طلع، فعصب رأسه و قال: إنی مطعون، و کان قومه یهربون من الطاعون، فأراد أن یترکوه فی بیت آلهتهم، و یخرجوا عنه، لیخالفهم إلیها فیکسرها (جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏۲۳، ص۴۵؛ نفائس التأویل، ج‏۳، ص۲۵۱؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏۸، ص۷۰۲).

2.. معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، ج‏۳، ص۲۹۳.

3.. نفائس التأویل، ج‏۳، ص۲۴۹‏.

4.. معانی القرآن، ج‏۲، ص۳۸۸.

  • نام منبع :
    گونه‌شناسی احادیث قرآنی امامیه از نظریه تا تطبیق
    سایر پدیدآورندگان :
    علي راد
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1397
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 3645
صفحه از 312
پرینت  ارسال به