بلکه بايد نهادهايي را حفظ يا دگرگون کند که حامل سنّتي از ايماناند (اريکسون، ۱۹۶۸ م، به نقل از وولف، ۱۳۸۶ ش).
آخرين مرحله اريکسون، پيري است که ترس از مرگ و پذيرفتن آن يا نااميدي و کمال، در مقابل هم قرار ميگيرند. با فرض اين که شخص به طور کامل و مثبتي پرورش يافته است، بايد به نوعي، يک احساس کمال از پيوستگي و انسجام، سامان و معنويت در شخص، وجود داشته باشد (ويليامز، ۱۳۸۲ ش). اين مرحله، به يک آگاهي معنوي يا ديني منتهي ميشود که در آن، دانشي که از تجربه زندگي کسب ميشود، چرخه زندگي را به کمال ميرسانَد و سرانجام، به يک حس دلگرمي و اميدواري ميانجامد. ويژگيها و نتايجي که با اين مرحله نهايي همراه هستند، به طور سنّتي، با نقش دين در ارتباطاند.
به گفته اريکسون (۱۹۵۹ م، به نقل از وولف، ۱۳۸۶ ش)، روانشناس، پيش از آن که تعيين کند که دين، چگونه بايد اِعمال شود، بايد ببيند آيا سنّت مذهبي در زندگي والدين، نيروي زندهاي بوده و ميتواند ايماني خلق کند که حس اعتماد کودک را تقويت نمايد. وي مينويسد: «آسيبشناس رواني نميتواند اين را ناديده بگيرد که ميليونها نفر هستند که واقعاً نميتوانند بدون دين به سر برند، و افتخار او به لامذهبي، فقط نوعي دلداري دادن به خود است». لکن بسياري افراد هم خارج از عقايد سنّتي مذهبي ـ در حوزه رفاقت، عمل اجتماعي، کار توليدي يا آفرينش هنري ـ ، منبعي پايدار از ايمان براي خود يافتهاند. بسياري ديگر هم با اين که به همنوعان خويش و حتّي خود زندگي بياعتماد هستند، اظهار ايمان ميکنند. در درون اين افراد، نقطه مقابل اميد را ميبينيم، يعني بيزاري عميق که به شکل گوشهگيري، رخ مينمايد.
کتل
کتل،۱ يک جنبش دينيِ جديد را با دوبارهسازي از اجزاي نظريه کلاسيک «ائوژنيک» گالتون منتشر کرد. گالتون اظهار کرد که ائوژنيک، هم علم و هم اساسي