۱ | خيلي راحت، با خدا، گرم و صميمي ميشوم. | تقريباً هميشه | بيشتر وقتها | بعضي وقتها | به ندرت | تقريباً هيچ گاه |
۲ | وقتي به خدا و صفات او فکر ميکنم، نگران و بيمناک ميشوم. | تقريباً هميشه | بيشتر وقتها | بعضي وقتها | به ندرت | تقريباً هيچ گاه |
۳ | وقتي نيازي دارم، مطمئن هستم که خداوند به من کمک خواهد کرد. | تقريباً هميشه | بيشتر وقتها | بعضي وقتها | به ندرت | تقريباً هيچ گاه |
۴ | وقتي مشکل يا نيازي ندارم، کمتر به ياد خدا ميافتم. | تقريباً هميشه | بيشتر وقتها | بعضي وقتها | به ندرت | تقريباً هيچ گاه |
۵ | معمولاً نگران اين هستم که گذشته قابل قبولي براي خداوند ندارم. | کاملاً موافقم | موافقم | مطمئن نيستم | مخالفم | کاملاً مخالفم |
۶ | وقتي دعا ميکنم، احساس ميکنم سبُک و راحت شدهام. | تقريباً هميشه | بيشتر وقتها | بعضي وقتها | به ندرت | تقريباً هيچ گاه |
۷ | بيشتر از آنکه خدا را دوست داشته باشم، از او ميترسم. | کاملاً موافقم | موافقم | مطمئن نيستم | مخالفم | کاملاً مخالفم |
۸ | معمولاً حتّي در تاريکترين و سختترين لحظات، اميد خود را به خدا از دست نميدهم. | کاملاً موافقم | موافقم | مطمئن نيستم | مخالفم | کاملاً مخالفم |
۹ | خدا را دوست دارم؛ چون مرا از مخاطرات فراواني، نجات داده است. | کاملاً موافقم | موافقم | مطمئن نيستم | مخالفم | کاملاً مخالفم |
۱۰ | رابطه من با خدا، رابطهاي سرد و بي روح است. | تقريباً هميشه | بيشتر وقتها | بعضي وقتها | به ندرت | تقريباً هيچ گاه |
۱۱ | گاهي اوقات، آن چنان از وضعيت خودم نگران و نااميد ميشوم که از هر گونه تلاش براي جبران و تغيير آن، منصرف ميشوم. | کاملاً موافقم | موافقم | مطمئن نيستم | مخالفم | کاملاً مخالفم |
۱۲ | وقتي با خدا راز و نياز ميکنم، معمولاً به فکر نيازها، خواستهها و حاجتهاي خود هستم. | تقريباً هميشه | بيشتر وقتها | بعضي وقتها | به ندرت | تقريباً هيچ گاه |
۱۳ | اگر بدانم يا احتمال بدهم که کاري يا فردي، باعث دور شدن من از خدا ميشود، حتماً از آن، دوري ميکنم. | تقريباً هميشه | بيشتر وقتها | بعضي وقتها | به ندرت | تقريباً هيچ گاه |
۱۴ | وقتي مشغول عبادت هستم، احساس زمان را از دست ميدهم. | تقريباً هميشه | بيشتر وقتها | بعضي وقتها | به ندرت | تقريباً هيچ گاه |
۱۵ | دست يافتن به بهشت و نعمتها و مزاياي آن، انگيزه اصلي بيشتر عبادتهاي من است. | کاملاً موافقم | موافقم | مطمئن نيستم | مخالفم | کاملاً مخالفم |
۱۶ | وقتي براي نجات از يک موقعيت مشکل و خطرناک، با خدا عهدي ميبندم، معمولاً در انجام دادن آن، کوتاهي ميکنم. | تقريباً هميشه | بيشتر وقتها | بعضي وقتها | به ندرت | تقريباً هيچ گاه |
۱۷ | نميتوانم بفهمم که اگر من هيچ وسيله و شانسي براي رسيدن به هدف نداشته باشم، چگونه توکّل به خدا ميتواند برايم کافي باشد يا مرا نيرومند و توانا کند؟ | کاملاً موافقم | موافقم | مطمئن نيستم | مخالفم | کاملاً مخالفم |
۱۸ | براي من، خداوند، عزيز و دوستداشتني است؛ چون نعمتها و خوبيهاي فراواني به ما داده است. | کاملاً موافقم | موافقم | مطمئن نيستم | مخالفم | کاملاً مخالفم |
۱۹ | من فکر ميکنم هميشه وقت براي توبه و بازگشت وجود داد. پس فعلاً بايد زندگي کرد. | کاملاً موافقم | موافقم | مطمئن نيستم | مخالفم | کاملاً مخالفم |
۲۰ | وقتي از خدا ياد ميکنم، آرام ميشوم. | تقريباً هميشه | بيشتر وقتها | بعضي وقتها | به ندرت | تقريباً هيچ گاه |
۲۱ | اگرچه سعي ميکنم عبادتها و تکاليف ديني خود را به درستي و به طور کامل انجام دهم، ولي هميشه نگران غير مقبول بودن و عدم پذيرش آنها هستم. | کاملاً موافقم | موافقم | مطمئن نيستم | مخالفم | کاملاً مخالفم |
۲۲ | وقتي فکر ميکنم، به اين نتيجه ميرسم که اگر خدا را از زندگي خود حذف کنم، زندگي برايم بي ارزش و بيمعنا ميشود. | کاملاً موافقم | موافقم | مطمئن نيستم | مخالفم | کاملاً مخالفم |
۲۳ | وقتي در شرايط دشوار يا خطرناکي قرار ميگيرم، شديداً مجذوب خداوند ميشوم و به ارتباط خود با خدا، خيلي بيشتر توجّه ميکنم؛ ولي پس از رفع مشکل و دور شدن خطر، رابطهام با خدا کمرنگ ميشود. | تقريباً هميشه | بيشتر وقتها | بعضي وقتها | به ندرت | تقريباً هيچ گاه |
۲۴ | رابطه من با خدا خيلي محدود و بيشتر به خاطر اجبار، عادت يا تشريفات است. | کاملاً موافقم | موافقم | مطمئن نيستم | مخالفم | کاملاً مخالفم |
۲۵ | معمولاً، فقط وقتي دچار مشکل لاينحلي ميشوم و يا در مخاطره قرار ميگيرم، از خدا کمک ميخواهم. | کاملاً موافقم | موافقم | مطمئن نيستم | مخالفم | کاملاً مخالفم |
۲۶ | هميشه اين نگراني را دارم که آيا در برابر عمري که به من داده شده است، مسئوليت خود را به خوبي ايفا کردهام يا نه. | کاملاً موافقم | موافقم | مطمئن نيستم | مخالفم | کاملاً مخالفم |
۲۷ | وقتي ناراحت، عصباني يا سرخورده هستم، فقط از طريق خلوت کردن با خدا آرام ميشوم. | کاملاً موافقم | موافقم | مطمئن نيستم | مخالفم | کاملاً مخالفم |
۲۸ | حضور من در مجالس، محافل و مراسم مذهبي، اغلب به خاطر بهرههاي معنوي آنهاست. | تقريباً هميشه | بيشتر وقتها | بعضي وقتها | به ندرت | تقريباً هيچ گاه |
۲۹ | هر چه فکر ميکنم، بهشت خدا را دورتر و دستنيافتنيتر مييابم. | کاملاً موافقم | موافقم | مطمئن نيستم | مخالفم | کاملاً مخالفم |
۳۰ | وقتي نگران ميشوم يا احساس ناايمني و تهديد ميکنم، بيشتر به عبادات و انجام دادن تکاليف ديني خود توجه ميکنم. | تقريباً هميشه | بيشتر وقتها | بعضي وقتها | به ندرت | تقريباً هيچ گاه |
۳۱ | در تنظيم رفتارهاي من، برايم مهم است که خدا از آن رفتار چه قدر راضي يا خشنود است. | تقريباً هميشه | بيشتر وقتها | بعضي وقتها | به ندرت | تقريباً هيچ گاه |
۳۲ | هيچ وقت نتوانستهام با خيال آسوده و راحت، به خدا اعتماد کنم. | کاملاً موافقم | موافقم | مطمئن نيستم | مخالفم | کاملاً مخالفم |
۳۳ | در سختيها و مشکلات، آشکارا از خدا گله و شکايت ميکنم. | تقريباً هميشه | بيشتر وقتها | بعضي وقتها | به ندرت | تقريباً هيچ گاه |
۳۴ | وقتي با خدا راز و نياز ميکنم، معمولاً به ياد کوتاهيها و نافرمانيهاي خود هستم. | تقريباً هميشه | بيشتر وقتها | بعضي وقتها | به ندرت | تقريباً هيچ گاه |
۳۵ | حضور من در مجالس، محافل و مراسم مذهبي، اغلب به خاطر کمک گرفتن از آنها براي حلّ مشکلات شخصي خودم يا ديگران است. | تقريباً هميشه | بيشتر وقتها | بعضي وقتها | به ندرت | تقريباً هيچ گاه |
۳۶ | از خدا ميترسم؛ زيرا گناهکار و نافرمانبردار بودهام. | کاملاً موافقم | موافقم | مطمئن نيستم | مخالفم | کاملاً مخالفم |
۳۷ | وقتي به خدا و صفات او فکر ميکنم، شاد و اميدوار ميشوم. | تقريباً هميشه | بيشتر وقتها | بعضي وقتها | به ندرت | تقريباً هيچ گاه |
۳۸ | ممکن است خدا وجود داشته باشد؛ ولي به هر حال، اين مسئله، هيچ تأثيري در زندگي من ندارد. | کاملاً موافقم | موافقم | مطمئن نيستم | مخالفم | کاملاً مخالفم |
۳۹ | رابطه من با خدا تحت تأثير شرايط و موقعيتهاي مختلف، تغيير نميکند (تشديد و تضعيف نميشود). | کاملاً موافقم | موافقم | مطمئن نيستم | مخالفم | کاملاً مخالفم |
۴۰ | بيشتر از آن که به بهشت خدا دل بسته و چشم اميد داشته باشم، از عذاب و جهنّم او ترسان و هراسناکم. | کاملاً موافقم | موافقم | مطمئن نيستم | مخالفم | کاملاً مخالفم |
۴۱ | آيا تا به حال، با خدا راز و نياز کردهايد، بدون اين که واقعاً از او چيزي بخواهيد؟ | تقريباً هميشه | بيشتر وقتها | بعضي وقتها | به ندرت | تقريباً هيچ گاه |
۴۲ | واقعيت اين است که اگر وعده بهشت و تهديد جهنّم نبود، دليلي براي ارتباط با خدا نداشتم. | کاملاً موافقم | موافقم | مطمئن نيستم | مخالفم | کاملاً مخالفم |
۴۳ | از آينده خودم نگران و بيمناک هستم. | تقريباً هميشه | بيشتر وقتها | بعضي وقتها | به ندرت | تقريباً هيچ گاه |
۴۴ | اگر مدّتي دعا و مناجات نکنم، دلتنگ ميشوم. | کاملاً موافقم | موافقم | مطمئن نيستم | مخالفم | کاملاً مخالفم |
۴۵ | من فکر ميکنم خدا بزرگتر و مهربانتر از آن است که بندگان خود را به خاطر نافرماني از او عذاب دهد. | کاملاً موافقم | موافقم | مطمئن نيستم | مخالفم | کاملاً مخالفم |
۴۶ | وقتي به خصوصياتي مانند عدالت خداوند فکر ميکنم، از عاقبت خودم نگران و بيمناک ميشوم. | تقريباً هميشه | بيشتر وقتها | بعضي وقتها | به ندرت | تقريباً هيچ گاه |
۴۷ | در جريان زندگي روزمره خود، به ندرت به ياد خدا ميافتم. | کاملاً موافقم | موافقم | مطمئن نيستم | مخالفم | کاملاً مخالفم |
۴۸ | براي من خدا تکيهگاه محکمي است که هميشه و در هر شرايطي ميتوانم با اعتماد و اطمينان کامل به آن تکيه کنم. | کاملاً موافقم | موافقم | مطمئن نيستم | مخالفم | کاملاً مخالفم |
۴۹ | وقتي به عذاب و جهنّم فکر ميکنم، بيشتر به خدا نزديک ميشوم. | تقريباً هميشه | بيشتر وقتها | بعضي وقتها | به ندرت | تقريباً هيچ گاه |
۵۰ | ممکن است خدا وجود داشته باشد؛ ولي حداقل اين مسئله، به من ارتباطي ندارد. | کاملاً موافقم | موافقم | مطمئن نيستم | مخالفم | کاملاً مخالفم |
۵۱ | خدا را دوست دارم؛ چون هميشه به رفع نيازها و حل مشکلات و سختيهاي من پرداخته است. | کاملاً موافقم | موافقم | مطمئن نيستم | مخالفم | کاملاً مخالفم |
۵۲ | به بخشش و عفو خود اميدي ندارم. | کاملاً موافقم | موافقم | مطمئن نيستم | مخالفم | کاملاً مخالفم |
۵۳ | نميتوانم به خاطر خدا از منافع و حقوق خودم بگذرم. | کاملاً موافقم | موافقم | مطمئن نيستم | مخالفم | کاملاً مخالفم |
۵۴ | وقتي به خصوصياتي مانند عظمت و بزرگي خداوند فکر ميکنم، از عاقبت خودم نگران و بيمناک ميشوم. | تقريباً هميشه | بيشتر وقتها | بعضي وقتها | به ندرت | تقريباً هيچ گاه |
۵۵ | وقتي به ياد نعمتها و صفات خدا (مانند آفرينش، هدايت، پردهپوشي، بخشندگي) ميافتم، اشتياقم نسبت به او دو چندان ميشود. | تقريباً هميشه | بيشتر وقتها | بعضي وقتها | به ندرت | تقريباً هيچ گاه |
۵۶ | وقتي واقعاً چيزي را از خدا خواستهام ولي به آن نرسيدهام، از او مأيوس ميشوم. | تقريباً هميشه | بيشتر وقتها | بعضي وقتها | به ندرت | تقريباً هيچ گاه |
۵۷ | حضور من در مجالس، محافل و مراسم مذهبي، اغلب به خاطر کمک گرفتن از آنها براي بخشش و جبران نافرمانيها و گناهان خودم ميباشد. | تقريباً هميشه | بيشتر وقتها | بعضي وقتها | به ندرت | تقريباً هيچ گاه |
۵۸ | وقتي ميبينم عليرغم همه بديها و گناهان من، نعمتها و الطاف خداوند همچنان شامل حال من است، نسبت به خدا ذوقزده ميشوم. | تقريباً هميشه | بيشتر وقتها | بعضي وقتها | به ندرت | تقريباً هيچ گاه |
۵۹ | معمولاً اوج توجّه من به عبادات و انجام دادن تکاليف ديني، وقتي است که نيازي دارم که به طور معمول، رفع شدني نيست. | کاملاً موافقم | موافقم | مطمئن نيستم | مخالفم | کاملاً مخالفم |
۶۰ | اگر کسي وظايف و تکاليف ديني خود را انجام دهد، ديگر دليلي ندارد که نگران قيامت و مؤاخذه باشد. | کاملاً موافقم | موافقم | مطمئن نيستم | مخالفم | کاملاً مخالفم |
۶۱ | ياد بهشت و نعمتهاي آن، شور و شوق به خدا را در وجود من بر ميانگيزد. | تقريباً هميشه | بيشتر وقتها | بعضي وقتها | به ندرت | تقريباً هيچ گاه |
۶۲ | وقتي فکر ميکنم به اين نتيجه ميرسم که خداوند، مهربانتر از آن است که از گناهان و کوتاهيهاي من نگذرد. | کاملاً موافقم | موافقم | مطمئن نيستم | مخالفم | کاملاً مخالفم |
۶۳ | آن قدر که از ديگران ميترسم، از خدا نميترسم. | تقريباً هميشه | بيشتر وقتها | بعضي وقتها | به ندرت | تقريباً هيچ گاه |
۶۴ | من با خدا رابطهاي ندارم. | کاملاً موافقم | موافقم | مطمئن نيستم | مخالفم | کاملاً مخالفم |
۶۵ | بهشت موعود خدا آن چنان جذّاب و اغوا کننده است که به خاطر آن، هر سختي و مشکلي را تحمّل ميکنم. | کاملاً موافقم | موافقم | مطمئن نيستم | مخالفم | کاملاً مخالفم |
۶۶ | گاهي اوقات اصلاً حوصله نماز و دعا ندارم. | کاملاً موافقم | موافقم | مطمئن نيستم | مخالفم | کاملاً مخالفم |
۶۷ | اين پرسش که «آيا تا پايان عمر، از نعمت هدايت خداوند بهرهمند خواهم بود يا نه؟»، هميشه مرا نگران و مشوّش ميکند. | کاملاً موافقم | موافقم | مطمئن نيستم | مخالفم | کاملاً مخالفم |
۶۸ | در رابطه من با خدا، احساس ميکنم خدا، بيشتر امرکننده و متوقّع است تا دوست و همراه. | کاملاً موافقم | موافقم | مطمئن نيستم | مخالفم | کاملاً مخالفم |
۶۹ | وقتي در تنگنا و مشکل قرار ميگيرم، از اين که خداوند مرا با مشکلاتم رها کرده، ناراضي و گلهمند ميشوم. | تقريباً هميشه | بيشتر وقتها | بعضي وقتها | به ندرت | تقريباً هيچ گاه |
۷۰ | وقتي به نعمتهاي فراواني که خدا به من داده است، توجّه ميکنم، بيشتر برانگيخته ميشوم که عمر خود را در اطاعت او صَرف کنم. | کاملاً موافقم | موافقم | مطمئن نيستم | مخالفم | کاملاً مخالفم |
۷۱ | به نظر من مطالبي از قبيل سختيهاي قيامت، جهنّم، عذاب و مانند آن، نادرست و اغراقآميز است؛ زيرا اصولاً نميتوانم بپذيرم که خدايي با اين همه صفات زيبا، براي آزار دادن و محدود کردن بندههاي خود عمل کند. | کاملاً موافقم | موافقم | مطمئن نيستم | مخالفم | کاملاً مخالفم |