علمي روانشناسي) ـ كه نخستيـن بار در سال ۱۹۸۸ م، انجـام شد ـ ، در واقع، به معناي تأكيد بر اين نكته بود كه مقدار قابل توجّهي از تحقيقات تجربي در روانشناسي دين، موجود و در دسترس است. مجلّات نامآشنا و مهم ديگر نيز همين كار را در ساير زبانها و كشورها انجام دادند و همين نكته، نشان داد كه روانشناسي دين، به عنوان يک زمينه و رشته مستقل، مورد علاقه و توجّه بين المللي قرار گرفته است (اسپيلكا و همكاران، ۲۰۰۳ م).
امّا با همه اين ويژگيها، بيتوجّهي جريان اصلي روانشناسي به حوزه روانشناسي دين، تا سالهاي اخير همچنان ادامه يافت. در حال حاضر نيز با وجود جلب توجّه و علاقه گروه زيادي از روانشناسان به مسئله و تشكيل حوزههاي متعدّد تحقيق و مطالعه در اين زمينه، در واقع، موضوع دين، هنوز هم در جريان اصلي روانشناسي، قرار نگرفته است.
گزارشي که اينک پيش روي شماست، در حقيقت، حاصل کوششهاي اوّليه و مقدّماتي نويسندگان اين گزارش است که به شکلي بين رشتهاي و با استفاده از روش تحقيقِ کيفيِ دادههاي مستند، طرحي جامع از لا به لاي متون حديثي معتبر و در دسترس براي توضيح روانشناختي رابطه انسان با خدا برآمده است.
اين گزارش، در سه بخش و هشت فصل، به شرح زير، تنظيم و ارائه شده است: بخش اوّل، شامل سه فصل است. فصل اوّل، فصلي مقدّماتي است که به معرّفي روانشناسي دين، موضوعات مورد بررسي آن و وجوه تمايز آن با الهيات ميپردازد. فصل دوم، به ترتيبي کم و بيش تاريخي، مروري بر نظريههاي نظريهپردازان روانشناس به دين خواهد داشت. فصل سوم نيز به مباحث نظري در خصوص سنجش در روانشناسي دين ميپردازد.
بخش دوم گزارش، به ارائه تفصيلي الگوي نظري سهبُعديِ رابطه انسان با خدا اختصاص يافته است. فصل اوّل اين بخش، شيوه اجراي کار و انجام دادن اين مطالعه را توضيح خواهد داد. فصل دوم اين بخش، به بررسي چارچوبهاي اصلي و اساسي الگوي نظري، يعني تعريف و توضيح ابعاد، تقسيمبنديهاي هر يک از ابعاد و نيز ترکيب و انسجام ابعاد سهگانه با يکديگر خواهد پرداخت. در فصل سوم،