153
مثلث ايمان

خواهد بود، و اگر عقب‌افتاده باشد نيز، کم و بيش در همه زمينه‌ها چنين خواهدبود. به عبارت ديگر، نمي‌شود که در يک زمينه، کاملاً پيش‌رفته و در زمينه‌اي ديگر، کاملاً عقب‌افتاده (و اصطلاحاً کاريکاتوري) باشد. هدف از بيان اين مطالب،
رسيدن به اين نتيجه‌گيريِ مهم است که ايمان در چارچوب روان‌شناسي، به هر حال، يکي از اجزا يا مؤلّفه‌هاي شخصيت ـ و به احتمال بسيار زياد، بخشي از نظام ارزشي فرد ـ خواهد بود و پيش‌رفته بودن آن، ناگزير، نشان از تحوّل‌يافتگي شخصيت فرد دارد.

حالت‌هاي مطلوب و نامطلوب در ابعاد سه‌گانه: لوزيِ رابطة انسان با خدا

نکته بسيار مهم ديگري که بايد در ارتباط با ابعاد سه‌گانه رابطه انسان با خدا، مورد توجّه و تأکيد قرار گيرد، اين است که اگرچه نمرات بالا در ابعاد بيم و اميد، رشديافته‌تر و مطلوب‌ترند، ولي حالت‌هاي افراطي در اين ابعاد، حالت‌هاي مطلوب و پسنديده‌اي نيستند و نه تنها پيامدهاي به هنجار و سالمي ندارند، بلکه چنانچه از متون ديني نيز بر مي‌آيد، مي‌توانند کاملاً آسيب‌زا نيز باشند تا حدّي که اگر کنترل و مهار نشوند، حتّي نقشي معکوس در رابطه انسان با خدا ايفا خواهند کرد. دقيقاً به همين دليل است که در متون ديني نيز نه تنها اين حالت‌هاي افراطي، مورد تأييد قرار نگرفته‌اند، بلکه به شدّت تقبيح شده و از آنها نهي شده است.
امام صادق عليه السلام در اين باره مي‌فرمايد: «به گونه‌اي به خدا اميد داشته باش که تو را بر نافرماني‌اش گستاخ نکند، و به گونه‌اي از او بترس که تو را از رحمتش نااميد نسازد».۱ لقمان نيز در پندهاي خود به فرزندش مي‌گويد: «فرزندم! دو قلب داشته باش: قلبي که از خدا مي‌ترسد؛ ترسي که چنان نباشد که با کوتاهي (نااميدي و کم‌کاري) آميخته شود، و قلبي که به خدا اميد دارد؛ اميدي که با فريب (اميد واهي)

1.. ارج الله رجاء لا يجرئک علي معاصيه و خفه خوفاً لا يوِّيسک من رحمته (تحف العقول، ص ۲۲۴، به نقل از: محمّدي ري‌شهري، ۱۳۷۸ش، ح ۵۲۰۷).


مثلث ايمان
152

دريافت تجارب زندگي) را در چارچوب تحوّل شخصيت، مورد بررسي قرار مي‌دهد و به دنبال پيوستاري از توحيد‌يافتگي و پيچيدگي شناختي، نُه مرحله را بر اساس تعيين انگيزه غالب در هر مرحله، متمايز مي‌کند. وي معتقد است که «من»، بُعد محوريِ شخصيت است و طي يک توالي مرحله‌اي، هماهنگ با آنچه که پياژه در باره تحوّل شناختي و کلبرگ در مورد تحوّل استدلال اخلاقي ترسيم کرده‌اند، تحوّل مي‌يابد (کاپرانا و سرون، ۲۰۰۰م). کنش من، جستجو براي تجربه کردن معاني منسجم و هماهنگ با چارچوب ارجاع فرد است و به همين دليل هم با کنش سيستم ايمني بدن، قابل مقايسه است؛ زيرا سيستم رواني، فرد را از طريق تصفيه اطلاعاتي ـ که تعادل حياتي او را مختل مي‌سازد ـ ، محافظت مي‌کند. به عبارت ديگر، کنشِ «من»، تلاش براي تسلّط، انسجام، يک‌پارچگي و ساختن معنا براي تجربه‌هاي فرد است. تحوّل «من»، تکامل اين انگيزه است و به وسيله ادراکي رو به تمايز از «خود» و «جهان پيراموني» و نيز از تکامل ارتباط بين احساسات و افکار «خود»، با احساسات و افکار «ديگران»، مشخّص مي‌شود (هاوسر و همکاران، ۱۹۹۸م).
تقي ياره (۱۳۸۳ش) ـ که به بررسي تحوّل «من» بر اساس نظريه لوينگر و چگونگي رابطه فرد با خدا در اين نظريه پرداخته بود ـ ، نشان داد که سازه تحوّل «من» پيش‌نياز دستيابي به تحوّل ديني است؛ امّا با اين حال بيان داشت که نياز دلبستگي به خدا نيز پيش‌نياز دستيابي به مراحل بالاتر تحوّل «من» بوده است. وي نتيجه مي‌گيرد کرد که خالص‌ترين و ايمن‌ترين گونه هاي ايمان را نزد افرادي که در پيشرفته‌ترين سطوح تحوّل «من» قرار دارند و در مقابل، پيشرفته‌ترين سطوح تحّول «من» را در افرادي با ايمن‌ترين و خالص‌ترين رفتارها و باورهاي ديني، جستجو نمود.
بدين ترتيب، بايد بر اين نکته تأکيد شود که «شخصيت»، به عنوان يک سازمان پويا ـ حداقل در افراد سالم و به هنجار ـ ، از وحدتي دروني برخوردار بوده و اين بدان، معناست که اگر شخص، پيش‌رفته باشد، تقريباً در همه زمينه‌ها پيش‌رفته

  • نام منبع :
    مثلث ايمان
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّدعلی مظاهری و عباس پسندیده، با همکاری: منصوره سادات صادقی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1390
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 10559
صفحه از 246
پرینت  ارسال به