به گفته او مشاهده احوال انسانها حاکی از آن است که آنها همیشه نیازمند کسی هستند که باب استدلال را برای آنها بگشاید.۱ بنابراین، میتوان ادعا کرد که در این نظریه پیامبران و ائمه علیهم السلام دو جایگاه جداگانه دارند: ۱) تعلیم اموری که عقل به آنها دسترسی ندارد (سمعیات)؛ ۲) تنبیه به اموری که عقل بالقوه میتواند آنها را دریابد (عقلیات).
پیشتر گفته شد که دیدگاه معتزله - برخلاف دیدگاه امامیه - آن بود که در امور عقلی نیازی به ارسال رسولان نیست و عقل به خودی خود میتواند امور عقلی را درک کند. معتزله در حقیقت نقش وحی را در امور عقلی، ارشادی میدانند. در این فرض، عقل مستقلاً معارف را کسب میکند و وحی هیچ نقشی نسبت به دریافتهای عقلی ندارد، بلکه تنها تأییدکننده حکم عقل است. همانطور که از عبارات اشعری نیز معلوم شد برخی (هر چند اندک) در بین امامیه نیز چنین اعتقادی داشتهاند.
بنابراین، از دیدگاه مفید و استادانش عقل در عین حال که حجیّت دارد و کاشف از واقع است، ولی بینیاز از نبوت و شرع نیست، بلکه پیامبران و حجّت های الهی که معلمان بشراند، آنها را با کیفیت استدلال عقلی آشنا میکنند و عقل همیشه به آنها نیازمند است.
پس از شیخ مفید، ابوالفتح کراجکی نیز همانطور که به برخی عبارات او اشاره شد، با این دیدگاه همراه میشود. به جز آنچه تا کنون از او نقل شد، میتوان به تفسیر او از روایت امام حسین علیه السلام که معرفة اللّه را معرفت امام دانستهاند،۲ اشاره کرد.