روبهروست و در حقیقت این پژوهش نقدی بر نظریههای او نیز هست. پیشتر نویسنده در مقالهای به طور کلی به نقد دیدگاه امیرمعزّی پرداخته است؛با این حال این اثر بهطور خاص به بحث عقل خواهد پرداخت.
ویلفرد مادلونگ نیز در مقاله بسیار مهم خود با عنوان «کلام امامیه و معتزله» به تبیین دیدگاه امامیه در موضوع عقل و تحوّل آن در گذر زمان توجه نشان داده است. او هرچند مانند امیرمعزّی به تحول و تطور دیدگاه امامیه در مدرسه بغداد اذعان کرده است، ولی درباره دیدگاه امامیه در دوران نخست تبیینی متفاوت دارد. به گفته او متکلمان نخستین امامیه عقل را تنها ابزاری برای دفاع از سخنان ائمه علیهم السلام میدانستند و آن را منبعی مستقل نمیانگاشتند. بنا به ادعای او حتی شیخ مفید نیز همین دیدگاه را درباره عقل داشته است و تحول مهم در این مسئله توسط سید مرتضی و شاگردانش اتفاق افتاده است.۱
مکدرموت نیز به تفصیل سعی کرده تا همان دیدگاه مادلونگ را دنبال کند. او در کتاب اندیشههای کلامی شیخ مفید به دیدگاه شیخ صدوق، شیخ مفید و سید مرتضی در مقایسه با اندیشههای معتزله بغداد و بصره پرداخته است. او در این کتاب همان دیدگاه مادلونگ را پی گرفته و به اثبات رسانده است.۲
مدرسی طباطبایی نیز در کتاب مشهورش مکتب در فرآیند تکامل به طور آشکارتری این ادعا را درباره امامیه دوره حضور بیان کرده است. او در فصل چهارم کتابش که به نقش متکلمان در شکلگیری مذهب تشیع مربوط است، با تکیه به برخی شواهد ادعا کرده است که امامیه در اوایل سده دوم هجری غالباً با بحثهای کلامی مخالف بودهاند و «نظر آن بود که چون امام بالاترین و عالیترین مرجع شریعت است همه پرسشها و استفسارات باید به او ارجاع داده