مباحث دیگری مانند رهنماشناسی و تفسیر قرآن به محدودیت ذاتی و یا نسبی عقل باور داشتند.
۲. همچنین گفته شد که این گروه در حوزه اعتقادات به نقش تنبیهی ائمه اطهار علیهم السلام معتقد بودند. به همین دلیل مراجعه به سخنان ائمه علیهم السلام را در این موضوعات لازم میدانستند و خروج از عبارات و سخنان ائمه علیهم السلام را مجاز نمیشمردند؛ هرچند عقل انسان است که سخن امام را تصدیق و اقرار میکند.
۳. معرفت اعطایی از سوی خداوند است و انسانها نقشی در حصول آن ندارند.
پس از بیان این سه مقدمه میتوان چنین تحلیل کرد که خداوند معرفت را در قلب انسان قرار میدهد و پیامبران و امامان علیهم السلام انسانها را به این معرفت تنبیه میدهند و عقل انسان با عقلانی یافتنشان به آنها اقرار میکند. اشعری در گزارش دیدگاه امامیه در مسئله ایمان به جدا بودن معرفت از اقرار در اندیشه آنان اشاره میکند.۱ همین دیدگاه در روایتی از امام علی علیه السلام نیز تبیین شده است:
۰.قُلْتُ یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَا الْإِیمَانُ وَمَا الْإِسْلَامُ قَالَ أَمَّا الْإِیمَانُ فَالْإِقْرَارُ بِالْمَعْرِفَةِ وَالْإِسْلَامُ فَمَا أَقْرَرْتَ بِهِ وَالتَّسْلِیمُ وَالطَّاعَةُ لَهُمْ قُلْتُ الْإِیمَانُ الْإِقْرَارُ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ بِهِ قَالَ مَنْ عَرَّفَهُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَنَبِیهُ وَإِمَامَهُ ثُمَّ أَقَرَّ بِطَاعَتِهِ فَهُوَ مُؤْمِنٌ....۲
درباره نقش عقل در اقرار نیز شواهد بسیاری در منابع امامیه موجود است. اینکه در روایات امامیه کارکرد عقل چنین تعریف شده است که «یعْرَفُ بِهِ الصَّادِقُ عَلَى اللَّهِ فَیصَدِّقُهُ وَالْکَاذِبُ عَلَى اللَّهِ فَیکَذِّبُه» یا «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَتَعَالَى بَشَّرَ أَهْلَ الْعَقْلِ وَالْفَهْمِ