171
معنا و منزلت عقل در کلام امامیه

در گزارشی که کلینی از اختلاف بین برخی اصحاب درباره مالکیت سرتاسر زمین توسط ائمه علیهم السلام آورده است، مشاهده کرد.۱ در این جریان ابن ابی عمیر با تکیه بر برخی روایات مدعی بود که ائمه علیهم السلام‌ مالک همه زمین هستند و ابومالک حضرمی (از شاگردان هشام بن حکم) معتقد بود که تنها اموالی که خداوند تعیین کرده است، مانند خمس، فیء و غنایم جنگی از آن امام است و در همان موارد نیز خداوند موارد مصرف را برای امام تعیین کرده است. ابن ابی عمیر و ابومالک پذیرفتند برای داوری نزد هشام بن حکم بروند. با این حال، هشام نظر ابومالک را تأیید کرد. در این مسئله هرچند هشام و شاگردش روایات مورد نظر ابن ابی عمیر را شنیده‌اند، ولی مبنای کلامی هشام بن حکم به او اجازه نمی‌داده است که سخنان ابن ابی عمیر را بپذیرد. روایات مورد ادعای ابن ابی عمیر نیز برای هشام بن حکم قانع‌کننده نبودند.

مبنای کلامی هشام بن حکم و جریان او در بحث علم امام و نفی تحدیث توسط او و عدم نقل این روایات نیز شاهدی دیگر بر این ادعاست که آنان روایات را به شرط سازگاری با مبانی کلامی‌شان۲ می‌پذیرفتند.۳

1.. کلینی، کافی، ج۱، ص‌۴۰۹- ۴۱۰.

2.. پیشتر اشاره شد که این مبانی کلامی در تعامل بین عقل و وحی به دست آمده بود.

3.. رضایی، «تبیین معنایی اصطلاح علمای ابرار با تأکید بر جریانات فکری اصحاب ائمه علیهم السلام»، ص‌۶۷-۷۰؛ نمونه دیگر از برخورد اجتهادی متکلمان با روایات را می‌توان در ابوجعفر مؤمن طاق دید. هنگامی که ابوخالد کابلی از مؤمن طاق به دلیل ورود به کلام انتقاد می‌کند و به او می‌گوید که امام صادق علیه السلام‌ شیعیان را از ورود به کلام برحذر داشته‌اند، ابوجعفر مخاطب نهی امام را افرادی مانند ابوخالد دانست، نه خودش (شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ص۱۸۵- ۱۸۶). این نشان می‌دهد که مؤمن طاق نیز با توجه به مبنای کلامی‌اش بر جواز مناظره و ورود به علم کلام، نقل قول ابوخالد را تخصیص‌می‌زند. در موردی دیگر هنگامی که به زُراره خبر می‌دهند که امام صادق علیه السلام‌ نظریه او دربارۀ استطاعت را رد کرده‌اند، ادعا می‌کند که نظریۀ استطاعت را از سخنان امام گرفته و نمی‌تواند با چنین نقل‌قولی آن را کنار بگذارد (شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ص۱۴۸).


معنا و منزلت عقل در کلام امامیه
170

خود را پرسش از ائمه علیهم السلام می‌دانستند، ولی معتقد بودند که ائمه علیهم السلام در پاسخ دادن به آنها آزادند و ممکن است به مصلحتی که گاه بر ما پوشیده است، پرسشی را بی‌پاسخ بگذارند.۱ بزرگانی مانند صفوان بن یحیی، محمد بن مسلم، جابر بن یزید جعفی، ابوبکر حضرمی و ابوبصیر چنین روایاتی را نقل کرده‌اند.

این تمایزِ رویکردِ متکلمان و محدّث - متکلمان را در نقد الحدیث نیز می‌توان پی گرفت. متکلمان در نقل و پذیرش حدیث نگاهی سخت‌گیرانه داشتند و روایات را با تکیه بر مبانی کلامی‌شان نقد می‌کردند. گزارشی در رجال کشّی موجود است که نشان‌دهنده شیوه برخورد جریان هشام بن حکم و پیروانش با احادیث منقول از ائمه اطهار علیهم السلام‌ است. یونس بن عبدالرحمن گزارش کرده است که یکی از اصحاب از هشام بن حکم درباره علت برخورد سخت‌گیرانه‌اش نسبت به روایات امامیه و رد احادیث توسط او می‌پرسد و هشام بن حکم در پاسخ به او - با استناد به سخنی از امام صادق علیه السلام‌ - ادعا می‌کند که در بین روایات امامیه روایاتی جعلی رخنه کرده و نباید هر حدیثی را به راحتی پذیرفت.۲

یونس بن عبدالرحمن نیز در پیروی از استادش هشام بن حکم ادعا می‌کند که روایات امامیه دچار تحریفاتی شده و باید آنها را پالایش کرد. او ادعا می‌کند که مجموعه‌ای از کتب روایی امامیه را نزد امام رضا علیه السلام‌ برده و ایشان بسیاری از آنها را رد کرده و برساخته غالیان دانسته‌اند.۳ نمونه‌ای از این برخورد سخت‌گیرانه را می‌توان

1.. در این‌باره، نک: صفار، بصائر الدرجات، ج۱، ص۳۸- ۴۴.

2.. «حَدَّثَنِي هِشَامُ بْنُ الْحَكَمِ أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام‌ يَقُولُ لَا تَقْبَلُوا عَلَيْنَا حَدِيثاً إِلَّا مَا وَافَقَ الْقُرْآنَ وَالسُّنَّةَ أَوْ تَجِدُونَ مَعَهُ شَاهِداً مِنْ أَحَادِيثِنَا الْمُتَقَدِّمَةِ، فَإِنَّ الْمُغِيرَةَ بْنَ سَعِيدٍ لَعَنَهُ اللَّهُ دَسَّ فِي كُتُبِ أَصْحَابِ أَبِي أَحَادِيثَ لَمْ يُحَدِّثْ بِهَا أَبِي، فَاتَّقُوا اللَّهَ وَلَا تَقْبَلُوا عَلَيْنَا مَا خَالَفَ قَوْلَ رَبِّنَا تَعَالَى وَسُنَّةَ نَبِيِّنَا صلی الله علیه و اله‌ فَإِنَّا إِذَا حَدَّثْنَا قُلْنَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ وَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و اله‌» (شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ص‌۲۲۴).

3.. «وَافَيْتُ الْعِرَاقَ فَوَجَدْتُ بِهَا قِطْعَةً مِنْ أَصْحَابِ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام‌ وَوَجَدْتُ أَصْحَابَ أَبِي عَبْدِاللَّهِ علیه السلام‌ مُتَوَافِرِينَ فَسَمِعْتُ مِنْهُمْ وَأَخَذْتُ كُتُبَهُمْ، فَعَرَضْتُهَا مِنْ بَعْدُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام‌ فَأَنْكَرَ مِنْهَا أَحَادِيثَ كَثِيرَةً أَنْ يَكُونَ مِنْ أَحَادِيثِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام‌ وَقَالَ لِي: إِنَّ أَبَا الْخَطَّابِ كَذَبَ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام‌ لَعَنَ اللَّهُ أَبَا الْخَطَّابِ! وَكَذَلِكَ أَصْحَابُ أَبِي الْخَطَّابِ يَدُسُّونَ هَذِهِ الْأَحَادِيثَ إِلَى يَوْمِنَا هَذَا فِي كُتُبِ أَصْحَابِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام‌، فَلَا تَقْبَلُوا عَلَيْنَا خِلَافَ الْقُرْآنِ، فَإِنَّا إِنْ تَحَدَّثْنَا حَدَّثْنَا بِمُوَافَقَةِ الْقُرْآنِ وَمُوَافَقَةِ السُّنَّةِ إِنَّا عَنِ اللَّهِ وَعَنْ رَسُولِهِ نُحَدِّثُ، وَلَا نَقُولُ قَالَ فُلَانٌ وَفُلَانٌ فَيَتَنَاقَضَ كَلَامُنَا إِنَّ- كَلَامَ آخِرِنَا مِثْلُ كَلَامِ أَوَّلِنَا وَكَلَامَ أَوَّلِنَا مصَادِقٌ‏ لِكَلَامِ آخِرِنَا، فَإِذَا أَتَاكُمْ مَنْ يُحَدِّثُكُمْ بِخِلَافِ ذَلِكَ فَرُدُّوهُ عَلَيْهِ وَقُولُوا أَنْتَ أَعْلَمُ وَمَا جِئْتَ بِهِ! فَإِنَّ مَعَ كُلِّ قَوْلٍ مِنَّا حَقِيقَةً وَعَلَيْهِ نُوراً، فَمَا لَا حَقِيقَةَ مَعَهُ وَلَا نُورَ عَلَيْهِ فَذَلِكَ مِنْ قَوْلِ الشَّيْطَانِ» (شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ص‌۲۲۴- ۲۲۵).

  • نام منبع :
    معنا و منزلت عقل در کلام امامیه
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد جعفر رضايي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 23577
صفحه از 297
پرینت  ارسال به