به ذهنیت، اسرار و مزاجهای ملتهای شرقی و نیز توجه به تمدن شرقی و دستیابی به نقاط قوت و ضعف این ملتها، زمینهساز هجمههای تبشیری و امواج استعماری است. پس از افول استعمار مستقیم، استشراق وظیفه آمادهسازی ملتهای شرقی، به طور عام، و ملتهای خاور نزدیک، به طور خاص، را برای استعمار اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بر عهده گرفته است.
اگر همه مفاهیم استشراق را هم بررسی کنیم، به نتیجهای قطعی نخواهیم رسید؛ اما میتوانیم استشراق را مطالعهای پژوهشی با اهداف متعدد و گوناگون - دینی، نظامی، سیاسی، اقتصادی یا علمی - بدانیم که غربیان برای فهم شرق و شناخت گنجینههای فرهنگی، عادات، سنتها، تمدن، ادیان و تمام جنبههای زندگی شرقی به کار میگیرند.
استشراق علم است یا فن؟ مقصود از هر کدام چیست؟ اگر معیارهای علم را بر استشراق تطبیق دهیم به این نتیجه میرسیم که استشراق علم است نه فن؛ زیرا برای دستیابی به حقایقی که این پدیده علمی در اختیار مینهد، باید قوانین علمی را به خدمت بگیریم. البته نمیتوانیم استشراق را مانند دیگر علوم خاص، که هریک ویژگیهای ذاتی خود را دارند، بدانیم؛ زیرا دشوار بتوان علم خاص بودن را بر مطالعات فراگیری اطلاق کرد که همه مسائل شرق را در بر میگیرد. این مطالعات را براساس میل، خواست، ذائقه و عواطف، که از ویژگیهای فن است، پیش نمیبریم، بلکه آن را بر پایه حقایق علمی محض بنا میکنیم؛ هرچند با رویکردهای ما در تغایر باشد. به همین دلیل میتوانیم استشراق را جزو علوم انسانی بدانیم، اما از سویی دیگر، استشراق از دوام، ثبات و استقراری که دیگر علوم دارند، بهرهمند نیست و مراحل متعددی را از استشراق دینی و سیاسی و علمی گذرانده است که هر مرحله ویژگیهایی متمایز با ویژگیهای دیگر مراحل دارد؛۱ از این رو، آن را «پدیده»