روش هُرگرونیه در مطالعات اسلامی اعتماد به تاریخ اسلام بود. وی ابتدا سیره نبوی و سپس شخصیت تاریخی پیامبر را مطالعه كرد. او همه گزارشهایی که مورّخان درباره زندگی پیامبر نوشتهاند را تصدیق نمیکرد؛ زیرا معتقد بود میتوان در برخی از آنها مناقشه کرد و نیز حوادث زندگی پیامبر با آنچه مورّخان آوردهاند سازگاری ندارد.۱ او در مطالعات اسلامی از روش تاریخی استفاده میکند؛ روشی که در این نوع از مطالعات کارآمد نیست و به نتایج واقعی منجر نمیشود.
هُرگرونیه معتقد بود که برای مطالعه هر دین باید تاریخ آن دین، یعنی اصول، گستره، مذاهب، جنبشهای فکری و نوع تمدن آن دین را مطالعه کرد. او همین روش را در مطالعه گذشته و اکنونِ اسلام به کار برد و متوجه شد که هنوز آغاز راه مطالعات اسلامی با روشهای علمی است و به مداومت و ژرفنگریهای بیشتری نیاز است.۲
هُرگرونیه اسلام را دینی میدانست که شخصیتی تاریخی به نام محمد پیامبر صلی الله علیه و اله آن را تأسیس کرده است. او معتقد بود مرگ پیامبر میتوانست پایانی برای اسلام باشد، اما تعالیمی که از این دین در سرزمینهای مختلف نشر یافته بود، آن را زنده نگاه داشت؛ تعالیمی که در ثواب و عقاب اخروی تجلی داشت. وی معتقد بود تحقیق درباره شریعت اسلامی فایده تاریخی دارد و از این راه میتوان به چگونگی شکلگیری نظام اسلامی و شناختی از اصول اندیشه دینی متعلق به این شریعت دست یافت.
مفهوم تطور تاریخی که هُرگرونیه در مطالعات اسلامی به کار گرفت، با روش گلدزیهر مطابقت دارد؛ اما در مضمون متفاوت است. هدف گلدزیهر از این مفهوم کشف عناصر داخلی و خارجی مؤثر بر حرکات اسلامی بود؛ اما منظور هُرگرونیه سلسله حوادث، افکار و جلوههایی بود که تاریخ اسلامی آنها را در بر میگیرد. وی در کنار مفهوم تطور تاریخی، روش تأثیرپذیری را به خدمت گرفت و بهسبب