از موضوع شکل میگیرد. محقق تسلیم خواستههای خویش است و نمیتواند از آنچه که محیط فرهنگی موردنظر در ذهنش برجای گذاشته است و همچنین از پیشفرضهایش درباره موضوع آزاد شود، خواه منطقی باشند خواه احساسی. پژوهشگر فقط تصور ذهنی خود از موضوع را ملاک قرار میدهد و باقی تصورات را، که شاید مخالف با صورت ذهنی او باشند، پس میزند یا تلاش میکند آنها را با صورت ذهنی خود سازگار کند؛ حتی اگر از واقعگرایی علمی دور شود. بنابراین محقق اگر تصوری از یک پدیده فکری نداشته باشد، آن را نفی میکند، حتی اگر در واقع این پدیده فکری وجود داشته باشد.
مستشرقان با اجرای روش تقطیع (اسقاطی) در مطالعات اسلامی نظرات دلخواه خود را، که از تحلیل علمی درست بهرهای ندارند، در اینباره به دست آوردند و به خود اجازه دادند تصور ذهنیشان را در تفسیر تاریخ اسلام و تمدن اسلامی پیاده کنند. نتیجه این روش در بیشتر موارد خطاست؛ زیرا در این روش نتیجه اسیر خواستهها و پیشفرضهای محقق است.
مستشرق به دریافتها، تصورات و روشهای خود ایمان شدید دارد و آنها را بهترینها میداند و به سایر فرهنگها و اندیشهها از بالا مینگرد؛ بنابراین، عملیات تقطیع آسان میشود و در نتیجه به نظراتی منافی با بیطرفی صحیح علمی دست مییابد.
روش اثرپذیری: مستشرقان، به صورتی نسنجیده، این روش را در تفسیر وحی الاهی، فلسفه و فقه اسلامی و سنت نبوی به کار گرفتند و به این نتیجه رسیدند که عوامل خارجی در شکلگیری اینها نقش داشتهاند و گویا همه تمدن اسلامی از این روش سرچشمه گرفته است؛ روشی که اصالت اسلام را نفی میکند. بر اساس این روش هر جا میان تمدن اسلامی و تمدنهای دیگر یا اندیشههای اسلامی با دیگر اندیشههای انسانی تشابهی وجود داشته باشد، حتی اگر این تشابه کاذب و