رُباب همان است كه حضرت ابو عبد اللّه الحسين بن على بن ابى طالب عليهالسلام در بارهاش اين ابيات را سروده:
به جانت سوگند كه من آن خانه و سرايى را دوست مىدارم
كه بدان جا سكينه و رباب باشند.
من آن دو را دوست مىدارم و همه مالم را برايشان مىدهم،
و نسبت به آن، هيچ سرزنشى هم بر من نيست.
اين سكينهاى كه نامش را در شعر آورده، دختر آن حضرت از رُباب است، و نام سكينه، «امينه» بود و برخى «اميمه» گويند، وبه سكينه مشهور شد و نام اصلى او نبود.
عبد اللّه بن الحسين در روز شهادت، كودكى خردسال بود، و همچنان كه در دامان پدر نشسته بود، تيرى اصابت كرد و سر او را بريد.
از حميد بن مسلم نقل است كه امام حسين طفلى را خواند و بر زانوانش نشاند. ناگهان عقبة بن بشر با پرتاب تيرى، او را ذبح نمود.
از يكى از شاهدان كربلا نقل است كه گفت: همراه حسين، كودك خردسالش بود كه ناگاه تيرى آمد و گلويش را بُريد. در اين حال، حسين خون را از گلو و گردن كودك گرفت و آن چنان به آسمان پرت مىكرد كه چيزى از آن باز نمىگشت و عرضه مىداشت: «خدايا ! اين طفل نزد تو از بچه ناقه صالح، كمتر نيست».
عون بن عبد اللّه بن جعفر بن ابى طالب «عون اكبر»
مادرش، زينب عقيله۱ دخت على بن ابى طالب، و مادر زينب فاطمه عليهاالسلامدختر رسول خدا صلىاللهعليهوآله بود. منظور ابن قَتّه در اين ابيات، اوست:
اى ديده ! به حال عون، ندبه سر ده و گريه كن براى آن كه نسبت به برادرشان (يعنى اولاد ابوطالب)
كه در مصيبتى كه به آنان رسيد، دست از يارى نكشيد.
سوگند به جانم كه تو مبتلا به مصيبت نزديكان پيامبر شدى !
پس در اين مصيبت، بسيار طولانى گريه كن.