پس چون گرد و غبار فرونشست، ديدهام به حسين افتاد كه بر بالاى سر آن جوان ايستاده بود و قاسم، پاى خود را به زمين مىسود، و امام مىفرمود: «دور از رحمت خداوند باد آن گروهى كه تو را كشتند! به روز قيامت، رسول خدا صلىاللهعليهوآله دربارهات خصمشان شود».
سپس فرمود: «بر عمويت چه سخت و ناگوار است كه او را بخوانى و اجابت نكند، يا پاسخت دهد، ولى هيچ سودت نبخشد، در روزى كه دشمنانش بسيارند و يارانش كم». سپس او را به سينه چسباند و از زمين بلند كرد، و گويا نگاهم به دو پاى آن جوان بود كه به زمين كشيده مىشد، و او را بُرد تا كنار پيكر على بن الحسين نهاد. حميد گويد: من پرسيدم: آن جوان كه بود؟ گفتند: او قاسم بن الحسن بن على بن ابى طالب ـ صلوات اللّه عليهم اجمعين ـ بود.
عبد اللّه بن الحسن بن على بن ابى طالب عليهالسلام
مادرش دختر سليل بن عبد اللّه برادر جرير بن عبد اللّه بَجَلى بود. نيز گفتهاند: مادرش كنيز بوده است. ابوجعفر محمّد بن على (امام باقر عليهالسلام) مىفرمود: «او را حرملة بن كاهل اسدى به قتل رساند». و مدائنى مسندا از هانى بن ثبيت قايضى نقل كرده كه مىگفت: مردى از ايشان او را به قتل رسانده است.
عبد اللّه بن الحسين بن على بن ابى طالب عليهالسلام
نام مادرش «رباب» دختر امرئ القيس ابن عَدى بن اوس بن جابر بن...، و مادر رباب، «هند الهنود» دختر ربيع، و مادر هند الهنود، «مَيسون» دختر عمروبن ثَعْلَبة، و مادر او دخت اوس بن حارثه بود.
بنا به عقيده ابن عبده (مادر آن بزرگوار) رباب، دختر حارثه، خواهرزاده اوس ابن حارثه بود.