و اين را كه يحيى بن الحسن، مسندا برايم گفته است كه: عبيد اللّه بن على، همراه حسين به شهادت رسيد نيز خطا مىدانم ؛ زيرا برايم حتم است كه عبيد اللّه در روز «مذار» به دست اصحاب مختار بن ابى عبيده كشته شد، ومن مقبره او را در مذار ديدهام.
ابو بكر بن حسين بن على بن ابىطالب عليهالسلام
مادرش كنيز بود و نامش ثبت نشده است.
مدائنى، مسندا از ابومِخنَف، از سليمان بن ابىراشد نقل كرده است كه: عبد اللّه ابن عُقبه غَنَوى، او را به قتل رساند. و در حديث جابر جُعفى از ابوجعفر (امام باقر عليهالسلام) گويد: عُقبه غَنَوى، او را به قتل رساند.
و منظور سليمان بن قَتّه در اين بيت، هموست:
و نزد طايفه «غنى» قطرهاى از خونمان [براى تقاص] مانده است،
و در «اسد» نيز قطرهاى ديگر از خونمان هست كه فراموشمان نمىشود.
قاسم بن حسن بن على بن ابى طالب عليهالسلام
او برادر پدر و مادرىِ ابو بكر بن الحسن است كه پيش از او كشته شد.
از حميد بن مسلم نقل است كه گفت: پسر جوانى [از سپاه حسين] به عزم ما، پاى به معركه نهاد كه رخسارش همچون پاره ماه بود. در دستانش شمشير بود و پيراهن و جامهاى به تن و نعلينى به پا داشت كه بند يكى از دو نعلين، پاره شده، و هنوز از خاطرم نرفته كه نعلينِ چپ بود.
پس با ديدن او عمرو بن سعيد ازدى گفت: به خدا قسم كه الآن بر او يورش خواهم برد ! پس به او گفتم: سبحان اللّه! چرا تو قصد او دارى؟ او را همانها كه محاصرهاش كردهاند، خواهند كشت! ولى او همان سخن را گفت و آن غلام هنوز سر خود را برنگردانده بود كه با شمشير، ضربتى بر او فرود آورد كه بلافاصله بر زمين افتاد و در آن حال، فرياد مىزد: «اى عمو!».
راوى گويد: به خدا سوگند ناگاه حسين بن على همچون بازى شكارى، ظاهر شد و مانند شيرى خشمناك حمله آورد و عمرو را با ضربت شمشير كوفت و چون ملعون خواست جلوى ضربه را با دست بگيرد، آن را از مرفق بُريد و به گوشهاى رهايش ساخت. در اين حال، لشكر ابن سعد يورش برد تا آن ملعون را از دست حسين درآوردند؛ ولى شدّت يورش به حدّى بود كه خود آن ملعون، زير پاى اسبان رفت و به هلاكت رسيد. خدا او را لعنت كند و رسوايش سازد !