937
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

سه كس را كشت و او را از اسب در انداختند ـ رضى اللّه‏ عنه ـ.

حسين به راست و چپ نگريست و كسى را نديد. سر به آسمان برداشت، فرمود: «خدايا! مى‏بينى با پيغمبرزاده‏ات چه مى‏كنند؟».

بنو كلاب، راه فرات را بر او بستند و تيرى به گلوگاهش رسيد و از اسبش به زمين افتاد و تير را بر آورد و به دور انداخت و كف زير خون گرفت و چون پرشد، سر و ريش با آن آلوده كرد و فرمود: «من خدا را ستم‏ديده و خون‏آلود برخورم» و به گونه چپ روى خاك افتاد و دشمن خدا سنان ايادى و شمر بن ذى الجوشن عامرى با جمعى از شاميان آمدند و بالاى سر او ايستادند و به يكديگر گفتند: چه انتظارى داريد؟ اين مرد را راحت كنيد.

سنان بن انس ايادى فرود آمد و ريش حسين را گرفت و با شمشير به گلويش مى‏زد و مى‏گفت: به خدا من سر تو را جدا مى‏كنم و مى‏دانم كه تو زاده رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و بهترين مردمى از جهت پدر و مادر! و اسب حسين آمد و يال و كاكل خود را به خون او آغشته كرد و مى‏دويد و شيهه مى‏كشيد. چون دختران حسين، شيهه او را شنيدند، بيرون دويدند و اسب را بى‏صاحب ديدند و دانستند كه حسين عليه‏السلام كشته شده است. اُمّ كلثوم دختر حسين، دست بر سر نهاد و شيون سرداد و مى‏گفت: «وا محمّداه! اين حسين است كه در بيابان است و عمامه و ردايش به غارت رفته».

سنان، سر حسين را نزد عبيد اللّه‏ زياد آورد و مى‏گفت:

بار كُن از سيم و زر شترانم

قاتل خير بشر بام و به بابم

قاتل شاهنشه دو جهانم

آن كه بود در نسب، بهْ از همه مردم.


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
936

فقتل منهم ثلاثة، ثمّ رمي عن فرسه (رضوان اللّه‏ عليه وصلواته).

ونظر الحسين عليه‏السلام يميناً وشمالاً ولا يرى أحداً، فرفع رأسه إلى السماء، فقال: الّلهمّ إنّك ترى ما يصنع بولد نبيّك.

وحال بنو كلاب بينه وبين الماء، ورمي بسهم فوقع في نحره، وخرّ عن فرسه، فأخذ السهم فرمى به، وجعل يتلقّى الدم بكفّه، فلمّا امتلأت‏ت لطخ بها رأسه ولحيته وهو يقول: ألقى اللّه‏ عز و جل وأنا مظلوم متلطّخ بدمي، ثمّ خرّ على خدّه الأيسر صريعاً، وأقبل عدو اللّه‏ سنان بن أنس الأيادي، وشمر ابن ذي الجوشن العامري (لعنهما اللّه‏) في رجال من أهل الشام حتّى وقفوا على رأس الحسين عليه‏السلام، فقال بعضهم لبعض: ما تنتظرون؟ أريحوا الرجل.

فنزل سنان بن أنس الأيادي (لعنه اللّه‏) وأخذ بلحية الحسين عليه‏السلام وجعل يضرب بالسيف في حلقه وهو يقول: واللّه‏، إنّي لأحتزّ رأسك، وأنا أعلم أنّك ابن رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله وخير الناس أبا واُمّا.

وأقبل فرس الحسين عليه‏السلام حتّى لطخ عرفه وناصيته بدم الحسين عليه‏السلام، وجعل يركض ويصهل، فسمع بنات النبيّ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله صهيلَه، فخرجن، فإذا الفرس بلا راكب، ۲۲۰

فعرفن أنّ حسيناً صلى اللّه‏ عليه قد قتل، وخرجت اُمّ كلثوم بنت الحسين عليه‏السلام واضعة يدها على رأسها، تندب وتقول: وا محمّداه! هذا الحسين بالعراء، قد سلب العمامة والرداء.

وأقبل سنان (لعنه اللّه‏) حتّى أدخل رأس الحسين بن عليّ عليهماالسلام على عبيد اللّه‏ بن زياد لعنه اللّه‏ وهو يقول:

املأ رِكابي فضّةً وذهبا

إِنّي قَتَلتُ الملك المُحَجّبا

قَتلتُ خيرَ الناسِ اُمّا وأبا

وخيرَهم إذ ينسبون نسبا

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 38967
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به