933
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

و از آنها سى و يك تن را كشت و كشته شد ـ رضى اللّه‏ عنه ـ.

پس از او عبد اللّه‏ بن ابى عروه غفارى به ميدان رفت و مى‏سرود:

دانند بحقّ بنو غفاران

كاندر سر انتقام ياران

شمشير زنم به نابكاران.

بيست تن از آنها را كشت و كشته شد ـ رحمه اللّه‏ ـ. پس از او برير بن خضير همْدانى، قرآن داناترين اهل زمانش به ميدان رفت و مى‏سرود:

منم برير و پدرم خضيره

خيرى ندارد آن كه نابخيره.

و سى تن از آنها را كشت و كشته شد ـ رضى اللّه‏ عنه ـ.

پس از او مالك بن انس كاهلى به ميدان رفت و مى‏سرود:

بدانند كاهل بدانند دودان

بدانند خندف ابا قيس عيلان

كه قومم بود قاتل هم‏نبردان

ايا قوم باشيد چون شير غرّان

چه آل على شيعه از بهر رحمان

نه چون حربيان شيعه از بهر شيطان.

هجده كس را كشت و شهيد شد ـ رضى اللّه‏ عنه ـ.

پس از او زياد بن مهاجر كندى حمله كرد و مى‏گفت:

منم زياد و پدرم مهاجر

از شير بيشه اشجعم اى كافر

پروردگارا مر حسين را ناصر

وز ابن سعد تارك و مهاجر.

نُه نفر را كشت و كشته شد ـ رضى اللّه‏ عنه ـ.

پس از او وهب بن وهب به ميدان رفت (يك نصرانى بود كه به دست حسين عليه‏السلام مسلمان شده بود و با مادرش همراه آن حضرت به كربلا آمده بود). سوار اسبى شد و عمود خيمه را به دست گرفت و جنگيد تا هفت يا هشت تن آنها را كشت و اسير شد و او را نزد عمر بن سعد بردند و دستور داد سرش را بريدند و به لشكرگاه حسين انداختند. مادرش شمشير او را برداشت و به ميدان رفت.


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
932

ثمّ برز من بعده عبداللّه‏ بن أبي عروة الغفاري وهو يقول:

قَد عَلِمَت حَقّاً بنو غفار

أَنّي أذبُّ في طلاّب الثارِ

بالمشرفي والقنا الخطّار

فقتل منهم عشرين رجلاً، ثمّ قُتِلَ رحمه‏الله.

ثمّ برز من بعده برير بن خضير الهمداني، وكان أقرأ أهل زمانه وهو يقول:

أنا بريرٌ وأبي خضيرُ

لا خيرَ فيمن ليس فيه خيرُ

فقتل منهم ثلاثين رجلاً، ثمّ قتل (رضوان اللّه‏ عليه).

ثمّ برز من بعده مالك بن أنس الكاهلي وهو يقول:

۲۱۸

قد علمت كاهِلُها ودودان

والخِندفيّونَ وقيسُ عيلان

بأنّ قومي قصم الأقران

يا قومُ كونوا كاُسود الجان

آل عليِّ شيعةُ الرحمن

وآل حرب شيعة الشيطان

فقتل منهم ثمانية عشر رجلاً، ثمّ قُتِلَ (رضوان اللّه‏ عليه).

۲۱۹

وبرز من بعده زياد بن مهاصر الكندي، فحمل عليهم، وأنشأ يقول:

أنا زيادٌ وأبي مهاصرُ

أشجعُ من ليثِ العرين الخادر

يا ربّ إنّي للحسين ناصرُ

ولابن سعدٍ تاركٌ مهاجرُ

فقتل منهم تسعة، ثمّ قُتِلَ (رضوان اللّه‏ عليه).

وبرز من بعده وهب بن وهب، وكان نصرانيّاً أسلم على يدي الحسين عليه‏السلام هو واُمّه، فاتّبعوه إلى كربلاء، فركب فرساً، وتناول بيده عود الفسطاط، فقاتل وقَتَلَ من القوم سبعةً أو ثمانيةً، ثمّ استؤسر، فاُتي به عمر بن سعد (لعنه اللّه‏) فأمر بضرب عنقه، فضربت عنقه، ورمي به إلى عسكر الحسين عليه‏السلام وأخذت اُمّه سيفه وبرزت، فقال لها الحسين عليه‏السلام: يا اُمّ وهب، اجلسي فقد وضع اللّه‏ الجهادَ عن النساء، إنّك وابنكِ مع جدّي محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله في الجنّة.

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 39216
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به