923
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

عبيد اللّه‏ بن زياد در نخيله، قشون خود را سان ديد و مردى به نام عمر بن سعد را با چهار هزار سوار برابر حسين عليه‏السلام فرستاد و عبد اللّه‏ بن حصين تميمى هم با هزار سوار، دنبال او آمد و شبت ربعى، با هزار سوار و محمّد بن اشعث بن قيس كندى، با هزار سوار و فرمان‏رواى، عمر سعد بود و به همه، دستور اطاعت او رسيد.

به عبيد اللّه‏ خبر دادند كه عمر سعد، شب‏ها با حسين هم‏صحبت مى‏شود و از نبرد او خوددارى مى‏كند. شمر بن ذى الجوشن را با چهار هزار دنبال او فرستاد و به عمر سعد نوشت: اين نامه من كه به تو رسيد، حسين بن على را مهلت مده و گلوى او را بگير و آب را بر او ببند، چنانچه در يوم الدار بر عثمان بستند.

اين نامه كه به عمر سعد رسيد، جارچى‏اش فرياد كشيد: ما حسين و يارانش را يك شبانه‏روز مهلت داديم.

اين جار، بر حسين و يارانش ناگوار شد. حسين به پا خاست، خطبه خواند و فرمود: «من خاندانى خوش‏رفتارتر و پاك‏تر از خاندان خودم نمى‏شناسم و يارانى بهتر از يارانم. مى‏نگريد كه بر سر من چه آمده است؟ شما را از بيعت خود آزاد كردم. شما را بيعتى به عهده نيست و بر شما از من ذمّه‏اى نباشد. شب، شما را فرا گرفته، آن را مركب خود سازيد و در اطراف پراكنده شويد ؛ زيرا اين قوم همانا مرا تعقيب كنند و اگر مرا يافتند، به دنبال ديگرى نروند».

عبد اللّه‏ بن مسلم بن عقيل به پا خاست و گفت: يابن رسول اللّه‏! مردم چه گويند كه ما شيخ و بزرگ و آقا و آقازاده خود را و زاده پيغمبرى كه سيّد انبياست واگذاريم و شمشيرى برايش نزنيم و نيزه‏اى به كار نبريم؟ نه، به خدا تا در سرانجام تو درآييم و جان و خون خود را قربانت كنيم! چون چنين كنيم، آنچه بر ماست، ادا كرده باشيم و از عهده‏اى كه داريم برآييم.


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
922

فأقبل عبيد اللّه‏ بن زياد بعسكره حتّى عسكر بالنخيلة، وبعث إلى الحسين عليه‏السلام رجلاً يقال له: عمر بن سعد، قائده في أربعة آلاف فارس، وأقبل عبداللّه‏ بن ۲۱۳

الحصين التميمي في ألف فارس، يتبعه شبث بن ربعي في ألف فارس، ومحمّد بن الأشعث بن قيس الكندي أيضا في ألف فارس، وكتب لعمر بن سعد على الناس، وأمرهم أن يسمعوا له ويطيعوه.

فبلغ عبيد اللّه‏ بن زياد أنّ عمر بن سعد يسامر الحسين عليه‏السلام ويحدّثه ويكره قتاله، فوجّه إليه شمر بن ذي الجوشن في أربعة آلاف فارس، وكتب إلى عمر بن سعد: إذا أتاك كتابي هذا، فلا تمهلنَّ الحسين بن عليّ، وخذ بكظمه، وحل بين الماء وبينه، كما حيل بين عثمان وبين الماء يوم الدار.

فلمّا وصل الكتاب إلى عمر بن سعد (لعنه اللّه‏)، أمر مناديه فنادى: إنّا قد أجلّنا حسيناً وأصحابه يومهم وليلتهم، فشقّ ذلك على الحسين عليه‏السلام وعلى أصحابه، فقام الحسين عليه‏السلام في أصحابه خطيباً، فقال:

الّلهمّ إنّي لا أعرف أهل بيت أبرّ ولا أزكى ولا أطهر من أهل بيتي، ولا أصحاباً هم خير من أصحابي، وقد نزل بي ما قد ترون، وأنتم في حلّ من بيعتي، ليست لي في أعناقكم بيعة، ولا لي عليكم ذمّة، وهذا الليل قد غشيكم فاتّخذوه جملاً، وتفرّقوا في سواده، فإنّ القوم إنّما يطلبونني، ولو ظفروا بي لذهلوا عن طلب غيري.

فقام إليه عبداللّه‏ بن مسلم بن عقيل بن أبي طالب، فقال: يا بن رسول اللّه‏، ماذا يقول لنا الناس إن نحن خذلنا شيخنا وكبيرنا وسيّدنا وابن سيّد الأعمام، وابن نبيّنا سيّد الأنبياء، لم نضرب معه بسيف، ولم نقاتل معه برمح؟! لا واللّه‏، أو نرد موردك، ونجعل أنفسنا دون نفسك، ودماءنا دون دمك، فإذا نحن فعلنا ذلك فقد قضينا ما علينا وخرجنا ممّا لزمنا.

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 52568
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به