۲۲۱ / ۵ ـ امام صادق عليهالسلام فرمود: «پُر گريهها پنجاند: آدم، يعقوب، يوسف، فاطمه دختر محمّد و على بن الحسين عليهمالسلام. آدم از فراق بهشت گريست تا در گونهاش مانند نهرها پديد شد، و يعقوب بر يوسف گريست تا ديدهاش رفت و تا به او گفتند «به خدا يوسف را از ياد نبرى تا مانده شوى يا نابود گردى»، يوسف بر يعقوب گريست تا زندانيان در آزار شدند و گفتند: يا روز گريه كن و شب آرام باش يا شب گريه كن و روز آرام باش و با آنها به يكى از آن دو سازش كرد.
و امّا فاطمه دختر محمّد صلىاللهعليهوآله بر رسول خدا صلىاللهعليهوآله گريست تا مردم مدينه به وى در آزار شدند و گفتند: از فزونىِ گريهات ما را آزار دادى و سر مقابر شهدا مىرفت و تا مىخواست مىگريست و امّا على بن الحسين عليهالسلام بيست تا چهل سال بر حسين گريست و هر خوراكى پيشش مىگذاشتند، مىگريست تا يكى از چاكرانش گفت: يا بن رسول اللّه ! مىترسم خود را هلاك كنى.
فرمود: "من از درد دل و اندوه خود به خدا شكايت كنم و مىدانم از جانب خدا آنچه شما ندانيد. من هر وقت به ياد قتلگاه فرزندان فاطمه افتم، گريه، مرا مىگيرد"».
۲۲۲ / ۶ ـ ابى عماره شعرخوان گويد: امام ششم به من فرمود: «اى ابا عماره ! در باره حسين براى من شعرى بخوان».
خواندم و خواندم و گريست و گريست تا خانه پر از گريه شد. فرمود: «اى ابا عماره ! هر كه نوحهاى براى حسين بخواند و پنجاه كس را بگرياند، مستحقّ بهشت است و هر كه نوحهاى بخواند و سى كس را بگرياند، مستحقّ بهشت است و هر كس بخواند و بيست كس را بگرياند، مستحقّ بهشت است و ده كس را هم كه بگرياند، مستحقّ بهشت است و يكى را هم كه بگرياند، مستحقّ بهشت است و نوحه بخواند و خود هم بگريد، مستحقّ بهشت است و تباكى هم كند، مستحقّ بهشت است».