861
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

در آن شهر، كليساهاى فراوانى هست، و بزرگ‏ترين كليسا، كليساى حافر است. در محراب آن، حقه‏اى طلايى آويزان است و در آن، جاى سُمى است. كه مى‏گويند: آن، جاى سم خر عيسى است كه بر آن سوار مى‏شد، و اطراف حقّه را به طلا و ديبا آراسته‏اند. در هر سال، جمعيت انبوه نصارا به زيارتش مى‏روند و طوافش مى‏كنند و آن را مى‏بوسند و در بارگاهش حوائج خود را از خداى تعالى مى‏طلبند. اين شأن و رسم آنها به سُم خر عيسى است كه به زعم آنان جاى سُم خرى است كه پيامبرشان عيسى بر آن سوار مى‏شد، و شما فرزند دخت پيامبرتان را مى‏كُشيد؟! خدا بركت را در شما و در دين شما قرار ندهاد!

يزيد عنيد گفت: اين نصرانى را بكشيد تا در كشورش ما را رسوا نكند.

نصرانى چون اين را احساس كرد، گفت: آيا اراده كشتنم را دارى؟

يزيد گفت: آرى.

نصرانى گفت: بدان كه ديشب پيامبرتان را در خواب ديدم كه فرمود: «اى نصرانى! تو اهل بهشتى». از سخنش به شگفت درآمدم، و اكنون: أشهد أن لا إله إلاّ اللّه‏ و أنّ محمّدا رسول اللّه‏. و آن گه به سوى سرِ حسين جهيد و به سينه چسبانيد و شروع به بوسيدن آن كرد و همى ببوسيدش تا به شهادت رسيد.

گويد: زين العابدين عليه‏السلام روزى در بازار دمشق مى‏رفت كه منهال بن عمرو به استقبالش شتافت و عرض كرد: يا بن رسول اللّه‏! چگونه شب كردى؟

فرمود: «چون بنى اسرائيل در دست فرعونيان كه پسران آنان را مى‏كشتند و دختران را زنده مى‏داشتند. اى منهال! عرب همواره بر عجم فخر مى‏كرد كه محمّد از عرب است، و قريش، مباهات بر ديگر عرب مى‏كرد كه محمّد از ماست. و امّا ما اهل بيت پيامبر، مغضوب و مقتول و آواره‏ايم. پس إِنَّا للّه‏ِِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ از آنچه بر ما وارد آمد، اى منهال!». مهيار، چه زيبا سرود و گفت:

چوب‏هاى منبر پيامبر را تكريم مى‏كردند،

در حالى كه فرزندانش زير گام‏هاى ايشان نهاده شده بودند.

به چه حكمى بايد فرزندان پيامبر از شما پيروى كنند،

با آن كه افتخارتان اين است كه از اصحاب و پيرو اوييد ؟!


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
860

وفي تلك البلدة كنائس كثيرة، أعظمها كنيسة تسمّى كنيسة الحافر، في محرابها حقّة ذهب معلّقة، فيها حافر يقولون: إنّه حافر حمار كان يركبه عيسى، وقد زيّنوا حول الحقّة بالذهب والديباج، يقصدها في كلّ عام عالم من النصارى، ويطوفون حولها ويقبّلونها ويرفعون حوائجهم إلى اللّه‏ تعالى عندها.

هذا شأنهم ودأبهم بحافر حمار يزعمون أنّه حافر حمار كان يركبه عيسى نبيّهم، وأنتم تقتلون ابن ابنة نبيّكم!! فلا بارك اللّه‏ فيكم ولا في دينكم.

فقال يزيد: اقتلوا هذا النصراني لئلاّ يفضحني في بلاده. فلمّا أحسّ النصراني بذلك، قال له: أتريد أن تقتلني؟ قال: نعم.

قال: اعلم أنّي رأيت البارحة نبيّكم في المنام يقول: يا نصراني أنت من أهل الجنّة، فتعجّبت من كلامه، وأنا أشهد أن لا إله إلاّ اللّه‏، وأنّ محمّداً رسول اللّه‏، ثمّ وَثَبَ إلى رأس الحسين عليه‏السلام، وضمّه إلى صدره، وجعل يقبله ويبكي حتّى قُتِلَ.

قال: وخرج زين العابدين عليه‏السلام يوماً يمشي في أسواق دمشق، فاستقبله المنهال بن عمرو، فقال: كيف أمسيت يا بن رسول اللّه‏؟

۲۲۲

قال: أمسينا كمثل بني إسرائيل في آل فرعون، يذبحون أبناءهم ويستحيون نساءهم.

يا منهال، أمست العرب تفتخر على العجم بأنّ محمّداً عربي، وأمست قريش تفتخر على سائر العرب بأنّ محمّداً منها، وأمسينا معشر أهل بيته ونحن مغصوبون مقتولون مشرّدون، فإنّا للّه‏ وإنّا إليه راجعون ممّا أمسينا فيه يا منهال.

وللّه‏ درّ مهيار حيث يقول:

يُعَظِمّونَ لَهُ أَعوادَ مِنبَرِهِ

وَتَحتَ أقدامِهِم أَولادُهُ وَضَعوا

بَأيِّ حُكمٍ بَنوهَ يَتبَعونَكُم

وَفَخرُكُم أَنَّكُم صَحبٌ له تَبَعٌ

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 46170
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به