859
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

از زين العابدين عليه‏السلام روايت شده كه فرمود: «هنگامى كه سرِ انور حسين عليه‏السلام را نزد يزيد ـ لعنة اللّه‏ عليه ـ آوردند، او بساط شراب مى‏گسترد و سر مبارك را مى‏آورد و پيش رويش مى‏نهاد و مى‏گسارى مى‏كرد».

روزى سفير روم ـ كه از اشراف و بزرگان روم بود ـ، به يزيد گفت: اى پادشاه عرب! اين سر كيست؟

يزيد گفت: تو را با آن چه كار؟

سفير گفت: چون به نزد پادشاه بازگشتم، او از همه چيز پرسشم مى‏كند؛ دوست دارم قصّه اين سر و صاحبش را گزارش دهم تا در شادمانى تو شريك باشد.

يزيد گفت: اين سر حسين بن على بن ابى طالب است.

سفير گفت: مادرش كيست؟

يزيد گفت: فاطمه دخت رسول اللّه‏.

سفير گفت: تف بر تو و دين تو! دين من از دين تو نيكوتر است؛ چه پدرم از احفاد و نسل داوود است، و بين من و داوود، پدران زيادى فاصله است، و لذا نصارا، بزرگم مى‏دارند و براى تبرّك، از خاك قدمم بر مى‏دارند؛ چرا كه فقط از احفاد داوودم، و شما فرزند دختر پيامبرتان را مى‏كُشيد در حالى كه فاصله بين او و پيامبرتان فقط يك مادر است. اين دين شما چه دينى است؟!

بعد به يزيد گفت: ماجراى كليساى حافر را شنيده‏اى؟

يزيد گفت: بگوى تا بشنوم.

سفير گفت: همانا بين عمان و چين، دريايى است كه مسافتش شش ماه راه است. در آن، هيچ آبادى نيست مگر شهرى در وسط دريا كه طولش هشتاد فرسخ در عرض هشتاد فرسخ بوده كه بر گستره زمين، شهرى بدين بزرگى نيست. از آن جا كه كافور و ياقوت صادر مى‏گردد، درختانش عود و عنبر است، و آن شهر در دست مسيحيان است و پادشاهش هم مسيحى است.


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
858

وروي عن زين العابدين عليه‏السلام أنّه قال: لمّا أتوا برأس الحسين عليه‏السلام إلى يزيد (لعنه اللّه‏) ۲۲۰

كان يتّخذ مجالس الشرب، ويأتي برأس الحسين عليه‏السلام ويضعه بين يديه ويشرب عليه.

فحضر ذات يوم في مجلسه رسول ملك الروم، وكان من أشراف الروم وعظمائهم، فقال: يا ملك العرب، هذا رأس مَن؟ فقال له يزيد: مالك ولهذا الرأس؟

فقال: إنّي إذا رجعت إلى مَلِكنا يسألني عن كلّ شيء رأيته، فأحببت أن أخبره بقصّة هذا الرأس وصاحبه، حتّى يشاركك في الفرح والسرور.

فقال له يزيد (لعنه اللّه‏): هذا رأس الحسين بن عليّ بن أبي طالب. فقال الرومي: ومَن اُمّه؟ فقال: فاطمة ابنة رسول اللّه‏.

فقال النصراني: اُفٍّ لكَ ولدينك، لي دين أحسن من دينك، إنّ أبي من حوافد داود عليه‏السلام، وبيني وبينه آباء كثيرة، والنصارى يعظّمونني ويأخذون من تراب أقدامي تبرّكاً بي بأنّي من حوافد داود عليه‏السلام، وأنتم تقتلون ابن بنت نبيّكم، وليس بينه وبين نبيّكم إلاّ اُمّ واحدة، فأيّ دين دينكم؟!!

ثمّ قال ليزيد: هل سمعت حديث كنيسة الحافر؟ فقال له: قل حتّى أسمع.

۲۲۱

فقال: إنّ بين عمان والصين بحر مسيره ستّة أشهر ليس فيها عمران إلاّ بلدة واحدة في وسط الماء، طولها ثمانون فرسخاً في ثمانين فرسخاً، ما على وجه الأرض بلدة أكبر منها، ومنها يحمل الكافور والياقوت، أشجارهم العود والعنبر، وهي في أيدي النصارى، لا ملك لأحد من الملوك فيها سواهم.

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 46226
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به