[اى يزيد!] زودا كه به آنان بپيوندى و در آن روز آرزو مىكردى كه اى كاش شَل بودى و لال و نمىگفتى آنچه را كه گفتى و نمىكردى آنچه را كه كردى.
خداوندا! حقّ ما را بگير، و از آن كه به ما ستم كرد انتقام ستان، و غضب خود را بر آن كه خونهاى ما را ريختند و حاميان ما را كشتند، فرو فرست.
[اى يزيد!] به خدا سوگند جز پوست خود را ندريدى و جز گوشتت را نبريدى! بىترديد بر رسول اللّه صلىاللهعليهوآله وارد مىشوى در حالى كه خون ذرّيّهاش را ريختى و پرده حرمت فرزندانش را دريدى و اين جايى است كه خدا پراكندگىهايشان را جمع و پريشانىهايشان را دفع كند، و حقوق آنان را بگيرد «آنان را كه در راه خدا به شهادت رسيدند، مرده مپندار؛ بلكه زندگانى هستند كه در نزد پروردگارشان مرزوقاند».
[اى يزيد!] همين قدر تو را بس است كه خداى داور، و محمّد صلىاللهعليهوآله دشمنت و صاحب خون، و جبرئيل پشت و پشتوان باشد، و زودا بداند آن كس كه فريبت داد و تو را بر گرده مسلمانان سوار كرد، چه بد جانشينى برگزيده، و كدام يك مكانتى بدتر و نيرويى اندكتر دارد.
[اى يزيد!] گر چه دواهى و بلاهاى زياد از تو بر من فرود آمد؛ ولى هماره قدر تو را ناچيز مىدانم و فاجعه، و نكوهشت را بزرگ مىشمرم. چه كنم كه ديدگان، اشكبار و سينهها سوزان اند!
شگفتا و بس شگفتا كشته شدن حزب اللّه نجيبان، به دست حزب شيطان طلقاء است. از دستهاى پليدشان خونهاى ما مىچكد، و دهانهاى ناپاكشان از گوشت ما مىخورد، و آن جسدهاى پاك و پاكيزه با يورش گرگهاى درنده، رو به روست، و آثارشان را كفتارها محو مىكنند، و اگر ما را غنيمت گرفتى، زودا دريابى غنيمت نه كه غرامت بوده است؛ آن روز كه جز آنچه دستهايت از پيش فرستاده نيابى، «و پروردگارت ستمگر بر بندگانش نيست» و شكايتها به سوى خداست.
[اى يزيد!] هر كيد و مكر، و هر سعى و تلاش كه دارى به كار بند؛ سوگند به خداى كه هرگز نمىتوانى، ياد و نام ما را محو و وحى ما را بميرانى؛ چه دوران، ما را درك نكرد، و اين عار و ننگ از تو زدوده نگردد. آيا جز اين است كه رأى توست و باطل، و روزگارت محدود و اندك است، و جمعيت تو پراكنده گردد. آرى، آن روز كه ندا رسد: «آگاه باشيد كه لعنت خداوند بر ستمكاران است».