851
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

اى يزيد! آيا گمان برده‏اى حال كه جاى‏جاى زمين و آفاق آسمان را بر ما گرفتى و بستى و ما چونان كنيزان رانده شديم، مايه خوارىِ ما و موجب كرامت توست؟! و حكايت از عظمت مكانت تو دارد كه اين چنين، باد در بينى انداخته‏اى، و برق شادى و سرور از ديدگانت مى‏جهد؟! حال كه دنيا را براى خود مرتّب و امور را برايت منظم مى‏بينى، و مُلك و سلطنت ما برايت صافى گرديده، لختى آرام گير.

مگر سخن خداى را فراموش كرده‏اى كه فرمود: «گمان مبرند آنان كه كافر شدند و ما آنان را مهلت داديم [اين مهلت]براى آنان خير است. ما همانا مهلت داديم آنان را كه بر گناه خود بيفزايند و براى آنان عذاب خواركننده خواهد بود».

آيا اين از عدل است ـ اى فرزند آزادشده‏ها ـ كه زنان و كنيزان تو در پس پرده باشند و دختران رسول اللّه‏ اسير؟! پرده‏هايشان را دريدى، و چهره‏هايشان را آشكار كردى، آنان را چونان دشمنان از شهرى به شهرى كوچانيدى، و ساكنان منازل و مناهل بر آنان اشراف يافتند، و مردم دور و نزديك و پست و فرومايه و شريف، چهره‏هايشان را نگريستند، در حالى كه از مردان آنان حامى و سرپرستى همراهشان نبود.

چگونه اميد مى‏رود از فرزند كسى كه جگرهاى پاكان را به دهان گرفته و گوشت وى از خون شهدا پرورش يافته است؟! و چه سان در عداوت ما اهل بيت، كُندى ورزد آن كه نظرش به ما نظر دشمنى و كينه‏توزى است؟! آن گاه بدون احساس چنين گناه بزرگى بگويى:

[اجداد تو] برخيزند و پايكوبى كنند

و به تو بگويند: اى يزيد! دست مريزاد!

در حالى كه با تازيانه و عصايت بر دندان‏هاى پيشين ابى عبد اللّه‏ عليه‏السلام بزنى.

چرا چنين نگويى، و حال آن كه از قرحه و جراحت پوست برداشتى و با ريختن خون ذرّيه محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله كه ستارگان زمين از آل عبد المطلب‏اند، خاندان او را مستأصل كردى و نياكان خود را مى‏خوانى، و به گمان خود، آنها را ندا در مى‏دهى؟!


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
850

الحمد للّه‏ ربّ العالمين، وصلّى اللّه‏ على محمّد وآله أجمعين، صدق اللّه‏ كذلك يقول: «ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَأوا السُّوأَى أَن كَذَّبُوا بِٔايَاتِ اللَّهِ وَ كَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِءُونَ»،۱ أظننت يا يزيد حيث أخذتَ علينا أقطار الأرض وآفاق السماء، فأصبحنا نُساق كما تُساق الإماء أنّ بنا على اللّه‏ هواناً، وبك عليه كرامة؟! وأنّ ذلك لعظيم خطرك عنده؟! فشمخت بأنفك، ونظرت في عطفك، جذلاً مسروراً، حين رأيت الدنيا لك مستوسقة، والاُمور متّسقة، وحين صفا لك مُلكنا وسلطاننا، فمهلاً مهلاً، أنسيت قول اللّه‏ عز و جل: «وَلاَ يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِى لَهُمْ خَيْرٌ لأِّنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِى لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ»؟۲

أمن العدل ـ يا بن الطلقاء ـ تخديرك إماءك ونساءك وسوقك بنات رسول اللّه‏ سبايا، قد هتكتَ ستورهنّ، وأبديتَ وجوههنَّ، تحدو بهنّ الأعداء من بلد إلى بلد، ويستشرفهن ّ أهل المنازل والمناهل، ويتصفّح وجوههنّ القريب والبعيد، والدنيّ والشريف، ليس معهنّ من رجالهنّ وليّ، ولا من حماتهنّ حمي؟!

وكيف ترتجى مراقبة من لفظ فوه أكباد الأزكياء، ونبت لحمه بدماء الشهداء؟!

وكيف يستظلّ في ظلمنا أهل البيت مَن نظر إلينا بالشنف۳ والشنآن والإحن۴ والأضغان؟!

ثمّ تقول غير متأثّم ولا مستعظم:

فَأَهَلّوا وَاستَهَلّوا فَرَحاً

ثُمَّ قالوا: يا يَزيدُ لا تُشَل

منتحياً على ثنايا أبي عبداللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله سيّد شباب أهل الجنّة تنكتها بمخصرتك.

وكيف لا تقول ذلك، وقد نكأت القرحة، واستأصلت الشأفة، بإراقتك دماء ذرّيّة محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ونجوم الأرض من آل عبد المطّلب؟! وتهتف بأشياخك، زعمت أنّك تناديهم! فلتردنّ وشيكاً موردهم، ولتودنّ أنّك شللت وبكمت، ولم تكن قلت ما ۲۱۶

1.. الروم: ۱۰ .

2.. آل عمران: ۱۷۸ .

3.. الشَّنَفَ : البغض والتنكّر الصحاح : ج ۴ ص ۱۳۸۳ (شنف» .

4.. الإحَن : جمع إحنة ، وهي الحقد النهاية : ج ۱ ص ۲۷ (أحن» .

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 46261
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به