837
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

هنوز اين سخن را به پايان نبرده بود كه عبد اللّه‏ بن عفيف ازدى به پاى خاست. او كه از زهّاد و نيكان شيعه بود، و چشم چپش را در جنگ جمل و راست را در جنگ صفّين از دست داده بود و ملازمت مسجد اعظم كوفه را برگزيده بود و هر روز تا شب در آن به نماز و عبادت مى‏پرداخت، گفت: اى پسر مرجانه! كذّاب فرزند كذّاب، تو و پدر توست، و آن كه تو را حكومت داد و پدر او (يزيد و معاويه). اى دشمن خدا! فرزندان پيامبران را مى‏كُشيد و بر منابر مسلمانان چنين سخن مى‏گوييد؟!

راوى گويد: ابن زياد ـ عليه اللعنة ـ در خشم شد و گفت: اين سخنگو كيست؟

عبد اللّه‏ گفت: اى دشمن خدا! منم متكلّم. آيا ذريّه طاهره‏اى كه خداوند، رِجس و پليدى را از آنان برده، مى‏كُشى و گمان دارى كه بر دين اسلام هستى؟ واغوثاه! فرزندان مهاجران و انصار كجايند كه از توى سركش، لعين فرزند لعين (يزيد و معاويه) كه از زبان محمّد رسول پروردگار چنين توصيف شده‏ايد، انتقام گيرند؟!

راوى گويد: بر خشم ابن زياد پليد افزوده شد تا آن جا كه رگ‏هاى گردنش باد كرد و گفت: نزدم آوريدش. جلاّدان و پيش‏مرگان و پاسبانان، از هر سوى جنبيدند تا دستگيرش كنند. اشراف اَزد و عموزادگانش برخاستند و او را از دست مأموران نجات دادند و از درب مسجد خارج ساختند و به خانه‏اش روانه كردند.

ابن زياد گفت: در پى اين اعمى ـ اعماى ازد ـ كه خدا دلش را چون چشمش كور كرده، برويد و او را نزدم آوريد.

نيرو به جانب او روانه شدند، و اين خبر به قبيله ازد رسيد. آنان با همكارى قبائل يمن، اجتماع كردند تا عبد اللّه‏ را حفظ كنند.

اين خبر به ابن زياد رسيد. او هم قبائل مضر را به اتفاق محمّد بن اشعث جمع كرد و فرمان جنگ را بداد.


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
836

الحمد للّه‏ الذي أظهر الحقّ وأهله ونصر أمير المؤمنين وأشياعه، وقتل الكذّاب ابن الكذّاب!!!

فما زاد على هذا الكلام شيئاً، حتّى قام إليه عبداللّه‏ بن عفيف الأزدي وكان من خيار الشيعة وزهّادها، وكانت عينه اليسرى قد ذهبت يوم الجمل والاُخرى يوم صفّين، وكان يلازم المسجد الأعظم فيصلّي فيه إلى الليل فقال: يا بن مرجانة، إنّ الكذّاب ابن الكذّاب أنت وأبوك، ومن استعملك وأبوه، يا عدوّ اللّه‏، أتقتلون أولاد النبيّين وتتكلّمون بهذا الكلام على منابر المسلمين؟!

۲۰۳

قال الراوي: فغضب ابن زياد وقال: مَن هذا المتكلّم؟

فقال: أنا المتكلّم يا عدوّ اللّه‏، أتقتل الذرّيّة الطاهرة التي قد أذهب اللّه‏ عنها الرجس، وتزعم أنّك على دين الإسلام؟! وا غوثاه! أين أولاد المهاجرين والأنصار ينتقمون منك ومن طاغيتك اللعين ابن اللعين على لسان محمّد رسول ربّ العالمين؟

قال الراوي: فازداد غضب ابن زياد (لعنه اللّه‏)، حتّى انتفخت أوداجه وقال: عليَّ به، فتبادرت الجلاوزة من كلّ ناحية ليأخذوه، فقامت الأشراف من الأزد من بني عمّه، فخلّصوه من أيدي الجلاوزة وأخرجوه من باب المسجد وانطلقوا به إلى منزله.

فقال ابن زياد: اذهبوا إلى هذا الأعمى أعمى الأزد، أعمى اللّه‏ قلبه كما أعمى عينه فأتوني به.

قال: فانطلقوا إليه، فلمّا بلغ ذلك الأزد اجتمعوا واجتمعت معهم قبائل اليمن ليمنعوا صاحبهم.

قال: وبلغ ذلك ابن زياد فجمع قبائل مضر وضمّهم إلى محمّد بن الأشعث وأمرهم بقتال القوم.

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 45614
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به