اين دو روايت را ابن بابويه در كتاب عقاب الأعمال آورد.
مسلك سوم، پيرامون امور پس از شهادت حسين عليهالسلام
مسلك سوم، بخش پايانى اين كتاب است.
[حركت اهل بيت امام به همراه سرهاى شهدا]
گويد: عمر بن سعد ـ لعنة اللّه عليه ـ، عصر همان روز عاشورا سر انور امام حسين عليهالسلام را به وسيله خولى بن يزيد اصبحى و حميد بن مسلم ازدى ـ لعنة اللّه عليهما ـ به نزد عبيد اللّه بن زياد ـ عليه لعائن اللّه ـ فرستاد، و فرمان داد تا سرهاى مطهّر بقيه شهدا را چه از ياران يا اهل بيتش قطع كنند و با شمر بن ذى الجوشن و قيس بن اشعث و عمرو بن حجّاج بفرستاد و آنان با رؤوس مطهّره حركت كردند تا به كوفه رسيدند.
عمر بن سعد ماند و آن روز و فردايش را تا وقت ظهر در كربلا توقف كرد. بعد با بازماندگان خاندان حسين عليهالسلام از كربلا حركت كرد، و اهل بيت را ـ كه سپردههاى خير الأنبياء بودند ـ بر پلاس پالانهاى شتران در حالى كه پوشش چهرههاى آنان مكشّفه بود، بين دشمنان برنشاند، و آنان را آن چنان كه اُسراى تُرك و روم رانده مىشدند، با آن همه رنج و مصائب همىراندند.
وه چه زيبا گفت آن كه گفت:
از شگفتىها اين كه بر پيامبر صلوات مىفرستند
و با فرزندان او مىجنگند!
در روايت آمده: شمار سرهاى اصحاب حسين عليهالسلام هفتاد و هشت بوده كه قبايل براى تقرّب نزد ابن زياد و يزيد بن معاويه ـ عليهما لعائن اللّه ـ سرها را بين خود تقسيم و حمل كردند.
۱. كنده به رياست قيس بن اشعث با سيزده سر؛ ۲. هوازن به رياست شمر بن ذى الجوشن با دوازده سر؛ ۳. بنى تميم با هفده سر؛ ۴. بنو اسد با شانزده سر؛ ۵. قبيله مذحج با هفت سر؛ ۶. ساير قبايل و مردم، سيزده سر.