811
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

راوى گويد: جاريه و كنيزكى از سوى خيمه‏هاى حسين عليه‏السلام مى‏آمد. مردى بدو گفت: اى كنيز خدا! آقايت به شهادت رسيد.

كنيزك گويد: با شتاب به سوى خانم‏ها و خواتين برگشتم و صحيحه مى‏زدم. مخدّرات برخاستند و ناله سر دادند و صيحه برداشتند.

[غارت خيام حرم و اسارت آل الرسول عليهم‏السلام]

گويد: دشمنان براى غارت خانه‏هاى آل الرسول و نور چشم زهراى بتول، از يك‏ديگر پيشى گرفتند و به چپاول پرداختند تا آن جا كه از دوش زن، پارچه و ملحفه را كندند و دختران رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و حريم او، بيرون شدند و گريه سر دادند و براى فراق حاميان و عزيزان، ندبه و نوحه مى‏نمودند.

حميد بن مسلم گويد: زنى از بنى بكر بن وائل ـ كه با شوهرش در سپاه عمر بن سعد بود ـ چون ديد كه چگونه بر زنان حرم حسين عليه‏السلام در خيمه‏ها يورش مى‏برند و تاراج مى‏كنند، شمشيرى بگرفت و به سوى خيمه‏ها شتافت، و فرياد كشيد: اى آل بكر بن وائل! آيا دختران رسول اللّه‏ را غارت مى‏كنيد؟! حكم و حكومت جز براى خدا نيست. اى خونخواهان رسول اللّه‏! شوهرش او را گرفته و به جايش باز گردانيد.

راوى گويد: سپس زنان را برهنه‏سر، غارت شده، با پاى برهنه و در كسوت اسارت در آمده، از خيمه‏ها بيرون راندند و خيمه‏ها را آتش زدند.

زنان مى‏گفتند: به حقّ خدا ما را به قتلگاه بريد! چون نظر زنان به كشتگان افتاد، صيحه كشيدند و بر چهره‏ها سيلى نواختند.

گويد: به خدا سوگند، فراموش نمى‏كنم كه زينب دخت علىّ عليه‏السلام را كه بر حسين عليه‏السلام نوحه مى‏كرد و با آوايى حزين و دلى دردمند ندا مى‏كرد و مى‏گفت: «وا محمّداه! خداى آسمان بر تو درود فرستاد. اين حسين توست كه عريان و خون‏آلود با اعضاى قطعه‏قطعه بيفتاده. واى از اين مصيبت! دختران تو اسيرند. شكايت‏ها را به نزد خدا و نزد محمّد مصطفى و نزد علىّ مرتضى و فاطمه زهرا و حمزه سيّد الشهداء مى‏برم.


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
810

قال الراوي: وجاءت جارية من ناحية خيم الحسين عليه‏السلام، فقال لها رجل: يا أمة اللّه‏، إن سيّدك قتل.

قالت الجارية: فأسرعت إلى سيّداتي وأنا أصيح، فقمن في وجهي وصحن.

قال: وتسابق القوم على نهب بيوت آل الرسول وقرّة عين الزهراء البتول، حتّى جعلوا ينتزعون ملحفة المرأة عن ظهرها، وخرج بنات رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله وحريمه يتساعدن على البكاء، ويندبن لفراق الحماة والأحبّاء.

فروى حميد بن مسلم، قال: رأيت امرأة من بني بكر بن وائل كانت مع زوجها في أصحاب عمر بن سعد، فلمّا رأت القوم قد اقتحموا على نساء الحسين عليه‏السلام في فسطاطهنّ وهم يسلبونهنّ، أخذت سيفاً وأقبلت نحو الفسطاط وقالت: يا آل بكر بن وائل، أتسلب بنات رسول اللّه‏؟!! لا حكمَ إلاّ للّه‏، يالثارات رسول اللّه‏، فأخذها زوجها فردّها إلى رحله.

قال الراوي: ثمّ أخرجوا النساء من الخيمة وأشعلوا فيها النار، فخرجن حواسر مسلّبات حافيات باكيات يمشين سبايا في أسر الذلّة.

وقلن: بحقّ اللّه‏ إلاّ ما مررتم بنا على مصرع الحسين، فلمّا نظر النسوة إلى القتلى صحن وضربن وجوههنّ.

قال: فواللّه‏، لا أنسى زينب ابنة عليّ وهي تندب الحسين عليه‏السلام وتنادي بصوت ۱۸۱

حزين وقلب كئيب: وا محمّداه! صلّى عليك مليك السماء، هذا حسين بالعراء! مرمّل بالدماء! مقطّع الأعضاء! وا ثكلاه! وبناتك سبايا! إلى اللّه‏ المشتكى، وإلى محمّد المصطفى، وإلى عليّ المرتضى، وإلى فاطمة الزهراء، وإلى حمزة سيّد الشهداء.

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 45024
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به