807
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

در اين باره شاعر گويد:

كدام مصيبت، همسنگ مصيبت حسين است،

در آن روز كه سنان، سر مطهرّش را جدا كرد.

روايت شده كه همين سنان را مختار دستگير كرد و انگشتانش را تك‏تك و دانه‏دانه جدا كرد و بعد پاها و دست‏هايش را بريده و ديگ بزرگ روغن را براى او به جوش آورد و وى را در ميان روغن جوشان افكند و او جنب و جوش كرد تا به جهنّم واصل شد.

ابو طاهر محمّد بن حسين برسى در كتاب معالم الدين خود، از امام صادق عليه‏السلام آورده كه فرمود: «بعد از شهادت حسين عليه‏السلام، فرشتگان به ضجّه آمدند و عرض كردند: پروردگارا! اين برگزيده تو حسين و فرزند برگزيده است و فرزند دختر پيامبر توست. در پاسخ ملائك، خداوند، سايه مبارك قائم آل محمّد را برافراشت و فرمود: با دست اين، انتقام حسين را مى‏گيرم».

راوى گويد: بعد از شهادت امام ـ صلوات اللّه‏ عليه ـ، غبارى شديد و سياه و تار با بادى سرخ در آسمان برخاست كه هيچ چيز قابل ديد و رؤيت نبود، تا آن جا كه مردم خيال كردند عذاب بر آنان فرود آمده است. ساعتى درنگ كردند، آن گاه برطرف شد.

هلال بن نافع گويد: با لشكر عمر بن سعد بودم كه كسى فرياد زد: مژده اى امير! اين شمر است كه حسين را كشت.

مى‏گويد: من از دو صف جدا شدم و كنار حسين عليه‏السلام ايستادم. آن حضرت در حال تسليم جان بود.به خدا سوگند كه من كشته خون‏آلودى را نديدم كه زيباتر از وى يا چهره‏اى نورانى‏تر از او داشته باشد، كه نور رويش و جمال و زيبايى وى مرا از انديشه در امر قتلش باز داشته بود.

در همان حال، آب مى‏خواست. شنيدم يكى بدو گفت: به خدا كه از آب نمى‏چشى تا در جهنّم، از حميم آن بچشى !

حسين عليه‏السلام فرمود: «نه، بلكه بر جدّم رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله وارد مى‏شوم و با او در خانه‏اش مأوا مى‏گزينم و در جايگاه صدق در نزد سلطانى مقتدر، و از آب غير متغيّر مى‏آشامم، و از جناياتتان نزد او شكايت مى‏برم».

گويد: همگان چنان به خشم آمدند كه گويى خدا ذرّه‏اى رحم را در دل فردى از آنان قرار نداده، در حالى كه حضرت امام عليه‏السلام با آنان سخن مى‏فرمود، سر مطهّرش را جدا نمودند، و من از اين همه بى‏رحمى و سنگ‏دلى، به شگفت آمدم و گفتم: به خدا در هيچ امرى با شما اجتماع نمى‏كنم!


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
806

وفي ذلك يقول الشاعر:

فأيّ رزيّة عدلت حُسَيناً

غَداةَ تَبيرَهُ كفّا سنان

وروي: أنّ سناناً هذا أخذه المختار فقطع أنامله أنملة أنملة، ثمّ قطع يديه ورجليه، وأغلى له قدراً فيها زيت، ورماه فيها وهو يضطرب.

وروى أبوطاهر محمّد بن الحسين البرسي في كتابه معالم الدين، عن الصادق عليه‏السلام قال: لمّا كان من أمر الحسين ما كان، ضجّت الملائكة وقالوا: يا ربّنا هذا الحسين صفيّك وابن صفيّك وابن بنت نبيّك؟!

۱۷۷

قال: فأقام اللّه‏ ظلّ القائم عليه‏السلام وقال: بهذا أنتقم لهذا.

قال الراوي: وارتفعت في السماء في ذلك الوقت غبرة شديدة سوداء مظلمة، فيها ريح حمراء، لا يرى فيها عين ولا أثر، حتّى ظنّ القوم أنَّ العذاب قد جاءهم، فلبثوا كذلك ساعة، ثمّ انجلت عنهم.

وروى هلال بن نافع، قال: إنّي لواقف مع أصحاب عمر بن سعد إذ صرخ صارخ: أبشر أيّها الأمير، فهذا شمر قد قَتَلَ الحسين عليه‏السلام.

قال: فخرجت بين الصفّين، فوقفت عليه، فإنّه ليجود بنفسه، فواللّه‏، ما رأيت قتيلاً مضمّخاً بدمه أحسن منه ولا أنور وجهاً، ولقد شغلني نورُ وجهِهِ وجمال هيّأته عن الفكر في قتله، فاستسقى في تلك الحال ماءً، فسمعت رجلاً يقول له: واللّه‏، لا تذوق الماء حتّى ترد الحامية، فتشرب من حميمها!!!

فقال له الحسين عليه‏السلام: لا، بل أرد على جدّي رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله، وأسكن معه في داره في مقعد صدق عند مليك مقتدر، وأشرب من ماء غير آسن، وأشكو إليه ما ارتكبتم منّي وفعلتم بي.

قال: فغضبوا بأجمعهم، حتّى كأنّ اللّه‏ لم يجعل في قلب أحد منهم من الرحمة شيئاً، فاحتزّوا رأسه وإنّه ليكلّمهم!! فعجبت من قلّة رحمتهم وقلت: واللّه‏، لا اُجامعكم على أمر أبداً.

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 45427
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به