805
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

چون جراحات زيادى بر حسين عليه‏السلام وارد گرديد و چون خارپشت باقى ماند، ملعونى خبيث به نام صالح بن وهب مزنى ـ لعنة اللّه‏ عليه ـ، ضربتى سخت با نيزه بر تهيگاه امام زد كه حسين عليه‏السلام از آن ضربت از روى اسب بر گونه راست بر زمين فرود آمد و بعد برخاست ـ صلوات اللّه‏ عليه ـ.

راوى گويد: زينب عليهاالسلام از در خيمه به در آمد و ندا مى‏كرد: «واى برادرم! واى سيّدم! واى اهل بيتم! كاشكى آسمان بر زمين فرود مى‏آمد، و اى كاش كوه‏ها در بستر هامون فرو مى‏پاشيدند!».

شمر به لشكر بانگ زد: در باره اين مرد به انتظار چه هستيد؟ بعد از هر سوى به امام حمله كردند.

زرعة بن شريك ـ لعنة اللّه‏ عليه ـ ضربه‏اى بر كتف چپ امام زد. امام نيز ضربه‏اى بر او وارد كرد كه هلاك شد. ديگرى با شمشير ضربه‏اى بر دوش امام وارد آورد كه امام به چهره بر زمين افتاد و بعد از اين ضربت، به زحمت مى‏نشست و بر روى زمين افتاد و خيزان مى‏رفت.

سنان بن انس نخعى ـ لعنة اللّه‏ عليه ـ با نيزه، به گودى گلوگاه امام زد و بعد نيزه را در آورد و در قفسه سينه امام فرو برد.

و باز سنان، تيرى انداخت كه در گلوگاه امام نشست. امام سقوط كرد و بعد نشست و تير را از گلوى مباركش كشيد؛ امّا هر دو كف دست را زير گلو گرفت و چون پر مى‏شد، با آن، سر و محاسن مبارك را خضاب مى‏نمود و مى‏فرمود: «اين گونه با خضاب به خونم و حقّ غصب شده‏ام، به ديدار پروردگارم مى‏روم».

عمر بن سعد به مردى كه در جانب راستش بود گفت: واى بر تو! فرود آى و حسين را راحت كن.

خولى بن يزيد اصبحى پيش تاخت تا سرش را قطع نمايد كه به رعشه افتاد.

سنان بن انس ـ لعنة اللّه‏ ـ عليه فرود آمد و شمشيرى به حلق مبارك زد، در حالى كه مى‏گفت: به خدا من سرت را جدا مى‏كنم با آن كه مى‏دانم تو فرزند رسول خدايى و بهترين مردم از نظر پدر و مادرى. بعد سر شريف حضرت عليه‏السلام را بُريد.


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
804

قال: ولما اُثخن الحسين عليه‏السلام بالجراح، وبقي كالقنفذ، طعنه صالح بن وهب المزني (لعنه اللّه‏) على خاصرته طعنة، فسقط الحسين عليه‏السلام عن فرسه إلى الأرض على خدّه الأيمن، ثمّ قام صلوات اللّه‏ عليه.

۱۷۵

قال الراوي: وخرجت زينب من باب الفسطاط وهي تنادي: وا أخاه! وا سيّداه! وا أهل بيتاه! ليتَ السماء انطبقت على الأرض، وليت الجبال تدكدكت على السهل.

قال: وصاح شمر بأصحابه: ما تنتظرون بالرجل؟ قال: فحملوا عليه من كلّ جانب، فضربه زرعة بن شريك (لعنه اللّه‏) على كتفه اليسرى، فضرب الحسين عليه‏السلام زرعة فصرعه.

وضربه آخر على عاتقه المقدّس بالسيف ضربةً كبا عليه‏السلام بها على وجهه، وكان قد أعيى، فجعل عليه‏السلام ينوء ويكبو.

فطعنه سنان بن أنس النخعي (لعنه اللّه‏) في ترقوته، ثمّ انتزع الرمح فطعنه في بواني صدره.

ثمّ رماه سنان أيضاً بسهم، فوقع السهم في نحره، فسقط، وجلس قاعداً، ۱۷۶

فنزع السهم من نحره، وقرن كفّيه جميعاً، وكلّما امتلأتتا من دمائه خضَّب بها رأسه ولحيته، وهو يقول: هكذا ألقى اللّه‏ مخضّباً بدمي مغصوباً على حقّي.

فقال عمر بن سعد (لعنه اللّه‏) لرجل عن يمينه: انزل ويحك إلى الحسين فأرحه.

فبدر إليه خوليّ بن يزيد الأصبحي ليحتزّ رأسه، فأرعد، فنزل إليه سنان بن أنس النخعي (لعنه اللّه‏) فضربه بالسيف في حلقه الشريف وهو يقول: واللّه‏، إنّي لأحتزّ رأسك وأعلم أنّك ابن رسول اللّه‏ وخير الناس أباً وأماً!!! ثمّ احتز رأسه الشريف عليه‏السلام.

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 45756
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به