787
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

گفت: آرى. به خدا جنگى كه آسان‏ترين شكل آن، پراندن سر و قطع دست‏هاست!

حر رفت و در جايگاهش بين همگنان ايستاد و او را رعده و لرزه‏اى افتاد كه چونان لرزه‏اى كه بر بيد مى‏افتد.

مهاجر بن اوس بدو گفت: به خدا كه كارت عجيب و شبهه‏برانگيز است! اگر پرسيده مى‏شد: اشجع كوفيان كيست؟ از تو چشم نمى‏پوشيدم. اين چه وضعى است كه در تو مى‏بينم؟ حر گفت: به خدا خود را در گزينش بهشت و دوزخ، مخيّر مى‏بينم! به خدا قسم كه جز بهشت را بر نگزينم، گر چه قطعه‏قطعه و سوزانده شوم!

سپس اسب خود را به سوى حسين عليه‏السلام راند و دست‏هايش را بر سر نهاده مى‏گفت: خداوندا! به سويت باز گشتم و توبه نمودم، توبه‏ام را بپذير؛ چه من دل‏هاى دوستانت و فرزندان رسول اللّه‏ را به وحشت و اضطراب افكندم.

او به حسين عليه‏السلام عرض كرد: فدايت گردم! من همانم كه تو را از بازگشت به مدينه باز داشتم و كار را بر تو سخت گرفتم. به خدا گمانم اين نبود كه اين مردم با تو چنين كنند. من نزد خدا تائبم. آيا مى‏بينى كه توبه‏ام پذيرفته گردد؟

حسين عليه‏السلام فرمود: «آرى. خدا توبه‏ات را مى‏پذيرد، فرود آى».

گفت: در خدمت تو سواره بهتر مى‏توانم عرض خدمت كنم تا پياده، و فرود آمدن آخر كار من شهادت است. حال كه من اوّل كسى هستم كه بر تو خروج كردم، پس اجازت فرماى كه اوّل شهيد در پيشگاه تو باشم، باشد كه در فرداى قيامت از آنان باشم كه با جدّت محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله مصافحه كرده باشم.

جامع كتاب گويد: منظور حر از اوّل شهيد، از آن لحظه به بعد باشد؛ زيرا جماعتى پيش از او طبق روايات به شهادت رسيده بودند.

امام اجازتش فرمود. حر به جنگ پرداخت و جنگى زيبا نمود و جمعى از شجاعان و ابطال دشمن را به خاك هلاكت افكند و بعد شهيد گرديد. پيكر پاكش را نزد حسين عليه‏السلام آوردند و امام، خاك از چهره‏اش پاك مى‏كرد و مى‏فرمود: «تو حرّى آن گونه كه مادرت حرّت نام نهاد. تو حرّى (آزادمردى) در دنيا و آخرت».

راوى گويد: برير بن خضير ـ كه زاهدى عابد بود ـ به ميدان نبرد تاخت، و يزيد بن معقل در مقابلش قرار گرفت، و با هم قرار مباهله گذاردند كه طرفدار حق، طرفدار باطل را به قتل رساند. آنها به جنگ پرداختند و برير، يزيد را روانه دار البوار نمود و به جنگ ادامه داد تا به شهادت رسيد. رضوان خدا بر برير باد!


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
786

قال: فمضى الحرّ ووقف موقفاً من أصحابه وأخذه مثل الإفكل، فقال له المهاجر بن أوس: واللّه‏، إنّ أمرك لمريب، ولو قيل: مَن أشجع أهل الكوفة لما عدوتك، فما هذا الذي أراه منك؟

فقال: إنّي واللّه‏، اُخيّر نفسي بين الجنّة والنار، فواللّه‏، لا أختار على الجنّة شيئاً ۱۶۰

ولو قطّعت واُحرقت، ثمّ ضرب فرسه قاصداً إلى الحسين عليه‏السلام ويده على رأسه وهو يقول: اللّهمّ إنّي تبت إليك فتب عليَّ، فقد أرعبت قلوبَ أوليائك وأولاد بنت نبيّك.

وقال للحسين: جعلت فداك، أنا صاحبك الذي حبسك عن الرجوع وجعجع بك، واللّه‏، ما ظننت أنّ القوم يبلغون بك ما أرى، وأنا تائب إلى اللّه‏، فهل ترى لي من توبة؟

فقال الحسين عليه‏السلام: نعم يتوب اللّه‏ عليك فانزل، فقال: أنا لك فارساً خيرٌ منّي راجلاً، وإلى النزول يؤول آخر أمري، ثمّ قال: فإذا كنت أوّل من خرج عليك، فأذّن لي أن أكون أوّل قتيل بين يديك، لعلّي أكون ممّن يصافح جدّك محمّداً غداً في القيامة.

قال جامع الكتاب: إنّما أراد أوّل قتيل من الآن؛ لأنّ جماعة قتلوا قبله كما ورد.

فأذن له، فجعل يقاتل أحسن قتال حتّى قتل جماعة من شجعان وأبطال، ثمّ استشهد، فحمل إلى الحسين عليه‏السلام، فجعل يمسح الترابَ عن وجهه ويقول: أنتَ الحرّ كما سمّتك اُمّك، حرّ في الدنيا وحرّ في الآخرة.

قال الراوي: وخرج برير بن خضير، وكان زاهداً عابداً، فخرج إليه يزيد بن معقل واتّفقا على المباهلة إلى اللّه‏ في أن يقتل المحقّ منهما المبطل، فتلاقيا، فقتله برير، ولم يزل يقاتل حتّى قتل رضوان اللّه‏ عليه.

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 45727
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به