781
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

راوى گويد: در آن شب (شب عاشورا) حسين عليه‏السلام و همراهان در حالت ركوع و سجود و قيام و قعود به عبادت حق پرداختند. زمزمه رقيق مناجات و دعاهايشان چون زمزمه برخاسته از زنبور عسل بود. در آن شب، سى و دو نفر از لشكر ابن سعد، از لشكرگاه خود به لشكرگاه امام پيوستند.

بامداد فردا امام فرمان داد تا خيمه‏اى بر افراشته شد، و امر فرمود تا كاسه‏اى از مشك فراوان آوردند و در آن نوره ريخت و داخل شد تا موى بسترد.

برير بن حصين همدانى و عبد الرحمان بن عبد ربّه انصارى، دم در خيمه براى استفاده از نوره به انتظار ايستاده بودند كه برير، عبد الرحمان را به خنده مى‏آورد. عبد الرحمان بدو گفت: اى برير! آيا مى‏خندى؟ اين ساعت كه وقت خنده و لعب نيست!

برير گفت: قوم من مى‏دانند كه من در جوانى و پيرى، از امور باطله و هزل بيزار بودم و خنده من از سر شادمانى، از آن است كه در اين راه قرار گرفته‏ايم. به خدا كه فاصله بين ما و اين كه حور العين را به آغوش كشيم، جز اين نيست كه ساعتى با اين قوم با شمشيرهايشان مبارزه كنيم.

[روز عاشورا]

راوى گويد: لشكر ابن سعد، بر مراكب خود برنشستند. حسين عليه‏السلام، برير بن حصين را به سوى آنان فرستاد تا مردم را پند دهد كه پند و تذكّر او مفيد نيفتاد.

حسين عليه‏السلام بر ناقه يا اسبش سوار شد و در مقابل دشمن قرار گرفت و آنان را به سكوت دعوت كرد. همگان سكوت كردند. پس امام، خداى را حمد و ثنا گفت و از صفات او برشمرد و بر محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و بر فرشتگان و انبيا درود فرستاد و سخنرانى رسايى كرد و فرمود: «نابود شويد اى جمعيّت و همواره قرين رنج و اندوه! در كمال اضطرار نزد ما دادخواهى كرديد و فريادرس خواستيد، و ما به سرعت به فريادرسىِ شما قيام كرديم. اين شمشيرها كه در دست شماست بايد با ما مى‏بود نه بر ما، و اين آتش كه به زيان ما افروختيد، مى‏بايست دشمن ما و شما را فرا گيرد. هم‏اكنون با دشمنانتان دوست شُديد در برابر دوستانتان، بدون آن كه از دشمن، عدلى ديده باشيد يا از آنها اميدى بَريد.

هلا ـ واى ها بر شما ـ ! ما را رها كرديد در حالى كه شمشيرها از نيام برنيامده، و توفان ظلم فرو ننشسته و خِرَد به بار ننشسته، وليكن چونان ملخ بيابان به سوى آن شتاب گرفتيد، و چون پروانه، گردش جمع آمديد.


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
780

قال الراوي: وبات الحسين عليه‏السلام وأصحابه تلك الليلة ولهم دويٌّ كدويّ النحل، ما بين راكع وساجد وقائم وقاعد، فعبر إليهم في تلك الليلة من عسكر ابن سعد اثنان وثلاثون رجلاً.

قال: فلمّا كان الغداة أمر الحسين عليه‏السلام بفسطاطه فضرب وأمر بجفنة فيها مسك كثير وجعل فيها نورة، ثمّ دخل ليطلي، فروي: أنّ برير بن حصين الهمداني ۱۵۵

وعبدالرحمن بن عبد ربّه الأنصاري وقفا على باب الفسطاط ليطليا بعده، فجعل برير يضاحك عبد الرحمن، فقال له عبدالرحمن: يا برير، أتضحك؟! ما هذه ساعة ضحك ولا باطل.

فقال برير: لقد علم قومي أنّي ما أحببت الباطل كهلاً ولا شابّاً، وإنّما أفعل ذلك استبشاراً بما نصير إليه، فواللّه‏، ما هو إلاّ أن نلقى هؤاء القوم بأسيافنا نعالجهم بها ساعة، ثمّ نعانق الحور العين.

قال الراوي: وركب أصحاب عمر بن سعد، فبعث الحسين عليه‏السلام برير بن حصين فوعظهم فلم يسمعوا وذكّرهم فلم ينتفعوا، فركب الحسين عليه‏السلام ناقته ـ وقيل: فرسه ـ فاستنصتهم فأنصتوا، فحمد اللّه‏ وأثنى عليه وذكره بما هو أهله، وصلّى على محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله وعلى الملائكة والأنبياء والرسل، وأبلغ في المقال، ثمّ قال:

تبّاً لكم أيّتها الجماعة وترحاً حين استصرختمونا والهين فأصرخناكم موجفين، ۱۵۶

سللتم علينا سيفاً لنا في أيمانكم، وحششتم علينا ناراً اقتدحناها على عدوّنا وعدوّكم، فأصبحتم أولياء لأعدائكم على أوليائكم بغير عدلٍ أفشوه فيكم ولا أملٍ أصبح لكم فيهم!

فهلاّ ـ لكم الويلات ـ تركتمونا والسيف مشيمٌ، والجأش ضامرٌ، والرأيُ لمّا يستحصف، ولكن أسرعتم إليها كطير الدُبا، وتداعيتم إليها كتهافت الفراش، فسحقاً لكم يا عبيد الأمة، وشرار الأحزاب، ونَبَذَة الكتاب، ومحرّفي الكلم، وعصبة الآثام، ونفثة الشيطان، ومُطفِئِ السنن، أهؤاء تعضدون، وعنّا تتخاذلون؟!

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 38746
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به