779
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

سپس مسلم بن عوسجه برخاست و گفت: ما تو را اين گونه تنها گذاريم و از نزدت باز گرديم و دشمن، تو را در محاصره داشته باشد؟! نه به خدا! خدا هرگز چنين وضعى را نياورد تا آن كه نيزه‏ام را در سينه دشمنانت بشكنم تا آن جا كه دسته شمشير در دستم باشد، دشمنت را از پاى درآورم. اگر من سلاح نبرد هم نداشته باشم تا با آنان بجنگم، آنان را سنگباران مى‏كنم و هرگز از حضرتت جدا نگردم تا در كنارت جام شهادت در كام كشم.

گويد: سعيد بن عبد اللّه‏ حنفى برخاست و به عرض رسانيد: نه، به خدا، اى فرزند رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ! هرگز تنهايت نگذارم، تا خدا بداند كه ما وصيّت پيامبرش محمّد را در باره تو حفظ و رعايت نموديم، و اگر مى‏دانستم كه در راه تو كشته مى‏شدم و بعد زنده به آتش كشيده مى‏شدم و خاكسترم به باد داده مى‏شد و هفتاد بار اين وضع تكرار مى‏شد، هرگز از حضرتت جدا نمى‏شدم تا در پيش رويت، شاهد مرگ و شهادت را در آغوش كشم. چرا نه! حال كه اين، يك كشته شدن بيش نيست و بعد هم به كرامت ابدى و جاويدان خدا مى‏رسم.

آن گاه زهير بن قين بجلى برخاست و به عرض رسانيد: به خدا، اى فرزند رسول خدا! چه قدر دوست داشتم كه هزار بار كشته شوم و زنده گردم تا خدا با اين كار تو و برادران و فرزندان و اهل بيت جوانت را از كشته شدن حفظ مى‏فرمود.

جمعى از اصحاب نيز چنين سخن گفتند: جان‏هاى ما به فدايت! تو را با همه وجودمان پاس داريم، و چون در راهت به شهادت رسيم، وفاى به عهد كرده و پيمان خويش را به پايان برده‏ايم.

در همان حال، به محمّد بن بشير حضرمى خبر رسيد كه پسرت در مرز رى به اسارت افتاد.

گفت: پاداشش را از خدا مى‏گيرم. دوست نداشتم در حياتم به اسارت گرفتار گردد.

حسين عليه‏السلام سخن وى را بشنيد و فرمود: «خدايت رحمت فرمايد! بيعت را از تو باز گرفتم. براى آزاد كردن پسرت برو دست به كار شو».

عرض كرد: درندگان، مرا زنده بخورند اگر از ساحت تو جدا شوم.

فرمود: «اين بُردها را به پسرت بده تا براى آزادى برادرش از آن بهره گيرد».

بعد پنج بُرد عطايش فرمود كه هزار دينار مى‏ارزيد.


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
778

ثمّ قام مسلم بن عوسجة، وقال: نحن نخلّيك هكذا وننصرف عنك وقد أحاط بك هذ العدوّ؟! لا واللّه‏، لا يراني اللّه‏ أبداً وأنا أفعل ذلك حتّى أكسر في صدورهم رمحي، وأضربهم بسيفي ما ثبت قائمة بيدي، ولو لم يكن لي سلاح اُقاتلهم به لقذفتهم بالحجارة، ولم اُفارقك أو أموت دونك.

۱۵۳

قال: وقام سعيد بن عبداللّه‏ الحنفي فقال: لا واللّه‏ يابن رسول اللّه‏، لا نخلّيك أبداً حتّى يعلم اللّه‏ أنّا قد حَفَظنا فيكَ وصيّةَ رسوله محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله، ولو علمت أنّي اُقتل فيك، ثمّ اُحيا، ثمّ اُحرق حيّاً، ثمّ اُذرَى يفعل بي ذلك سبعين مرّة ما فارقتك حتّى اُلقى حمامي من دونك، فكيف وإنّما هي قتلة واحدة ثمّ أنال الكرامة التي لا انقضاء لها أبداً؟!

ثمّ قام زهير بن القين وقال: واللّه‏ يابن رسول اللّه‏، لوددت أنّي قتلت، ثمّ نُشرت ألفَ مَرَّةٍ وأنّ اللّه‏ يدفع بذلك القتل عنك وعن هؤاء الفتية من إخوتك وولدك وأهل بيتك.

قال: وتكلّم جماعة من أصحابه بمثل ذلك وقالوا: أنفسنا لك الفداء، نقيك بأيدينا ووجوهنا، فإذا نحن قتلنا بين يديك نكون قد وفينا لربّنا وقضينا ما علينا.

وقيل لمحمّد بن بشير الحضرمي في تلك الحال: قد اُسر ابنك بثغر الريّ، ۱۵۴

فقال: عند اللّه‏ أحتسبه ونفسي، ما كنت اُحبّ أن يُؤسر وأن أبقى بعده!

فسمع الحسين عليه‏السلام قوله فقال: رحمك اللّه‏، أنت في حلٍّ من بيعتي، فاعمل في فكاك ابنك. فقال: أكلتني السباع حياًّ إن فارقتك.

قال: فأعط ابنك هذه البرود يستعين بها في فكاك أخيه، فأعطاه خمسة أثواب قيمتها ألف دينار.

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 38962
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به