775
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

فرمود: «شما را به خدا آيا مى‏دانيد على عليه‏السلام اوّل انسان است كه اسلام آورد. او كه علمش از همه فراگيرتر و حلمش از همه برتر بوده و اين كه او ولىّ هر مؤمن و مؤمنه است؟».

گفتند: خداوندا ! آرى.

فرمود: «پس چرا ريختن خونم را روا مى‏دانيد با آن كه پدرم ـ صلوات اللّه‏ عليه ـ در فرداى قيامت مدافع حوض است، و مردم را آن چنان كه شتر را از آب برانند، از حوض براند، و لواء الحمد در روز قيامت به دست پدرم باشد؟!».

گفتند: همه اينها را مى‏دانيم، و تو را رها نكنيم تا مرگ را با تشنگى بچشى.

چون خطبه امام را زينب و زنان بشنيدند، گريستند و ناله و ندبه كردند و تپانچه بر چهره نواخته، صداهايشان به ناله بلند شد.

امام عليه‏السلام برادرش عبّاس و فرزندش على را به سويشان فرستاد و فرمود: «آنان را به سكوت فراخوانيد. قسم به جانم چه گريه‏ها كه در پى دارند».

[امان‏نامه شمر براى فرزندان اُمّ البنين]

راوى گويد: نامه ابن زياد به عمر بن سعد رسيد كه وى را تحريك به جنگ و شتاب در آن كرده بود، و از تأخير در جنگ بر حذر داشته بود، كه ابن سعد و لشكر به سوى حسين عليه‏السلام يورش بردند. شمر بن ذى الجوشن ـ لعنة اللّه‏ عليه ـ پيش تاخت و ندا در داد كه خواهرزاده‏هاى من عبد اللّه‏ و جعفر و عبّاس و عثمان كجاييد؟ حسين عليه‏السلام به فرزندان اُمّ البنين فرمود: «اگر چه فاسق است، پاسخ بدهيد».

فرزندان اُمّ البنين فرمودند: چه كار دارى؟

گفت: اى خواهرزاده‏هايم! شما در امانيد. خود را با برادرتان به كشتن ندهيد، و ملازم خدمت يزيد بن معاويه امير المؤمنين باشيد.

عبّاس بن على عليه‏السلام ندا در داد و فرمود: «دست‏هايت بريده و امان‏نامه‏ات ملعون بادا! اى دشمن خدا! ما را مى‏خوانى كه برادر و سرورمان حسين بن فاطمه را رها كنيم و در خط فرمان مطرودان و ملعونان فرزندان ملائمين خدا درآييم؟!

شمر با حالت خشم به لشكرش برگشت.

[شب عاشورا]

راوى گويد: چون حسين عليه‏السلام ديد كه اثر بخشىِ پند و موعظه كم، و شتاب دشمن براى جنگ زياد است، به برادرش عبّاس فرمود: «اگر توانستى كه جنگ را امروز به تأخير اندازى، اين كار را بكن. باشد كه امشب را براى پروردگارمان نمازگزاريم؛ چه او مى‏داند كه من نماز و تلاوت كتابش را دوست دارم».


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
774

قال: أنشدُكم اللّه‏، هل تعلمون أنّ عليّاً عليه‏السلام كان أوّل الناس إسلاماً وأجزلهم علماً وأعظمهم حلماً، وأنّه وليُّ كلّ مؤمن ومؤمنة؟ قالوا: اللّهمّ نعم.

قال: فَبِمَ تستحلّون دمي وأبي صلوات اللّه‏ عليه الذائدُ عن الحوض غداً، يذود عنه رجالاً كما يُذاد البعير الصادر على الماء، ولواء الحمد بيد أبي يوم القيامة؟!!

قالوا: قد علمنا ذلك كلّه ونحن غير تاركيك حتّى تذوق الموت عطشاً!!

فلمّا خطب هذه الخطبة وسمع بناته واُخته زينب كلامه بكينَ وندبنَ ولطمنَ ۱۴۸

وارتفعت أصواتهنَّ، فوجّه إليهنَّ أخاه العبّاس وعليّاً ابنه وقال لهما: سكتّاهن فلعمري ليكثرن بكاؤهنّ.

قال الراوي: وورد كتاب عبيداللّه‏ على عمر بن سعد يحثّه على القتال وتعجيل النزال، ويحذّره من التأخير والإمهال، فركبوا نحو الحسين عليه‏السلام.

۱۴۹

وأقبل شمر بن ذي الجوشن (لعنه اللّه‏) فنادى: أين بنو اُختي: عبداللّه‏ وجعفر والعبّاس وعثمان؟.

۱۵۰

فقال الحسين عليه‏السلام: أجيبوه وإن كان فاسقاً، فإنّه بعض أخوالكم.

فقالوا له: ما شأنك؟ فقال: يا بني اُختي، أنتم آمنون، فلا تقتلوا أنفسكم مع أخيكم الحسين، وألزموا طاعة أمير المؤمنين يزيد بن معاوية.

فناداه العبّاس بن عليّ: تبتّ يداك ولعن ماجئت به من أمانك يا عدوّ اللّه‏! أتأمرنا أن نترك أخانا وسيّدنا الحسين بن فاطمة وندخل في طاعة اللعناء أولاد اللعناء؟! فرجع الشمر إلى عسكره مغضباً.

قال الراوي: ولمّا رأى الحسين عليه‏السلام حرص القوم على تعجيل القتال وقلّة انتفاعهم بالوعظ والمقال، قال لأخيه العبّاس: إن استطعت أن تصرفهم عنّا في هذا اليوم فافعل، لعلّنا نصلّي لربّنا في هذه الليلة، فإنّه يعلم أنّي اُحبّ الصلاة له وتلاوة كتابه.

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 39053
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به