771
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

حسين عليه‏السلام خواهر را تسلّى داد و فرمود: «خواهرم! خود را به آرامش خدا تسلّى ده؛ چه ساكنان آسمان‏ها مى‏ميرند و زمينيان به جاى نمانند، و ما سوى اللّه‏، به مرگ گرفتار آيند. «خواهرم اُمّ كلثوم! و تو اى زينب! و تو اى رقيّه! و تو اى فاطمه! و تو اى رباب! بنگريد بعد از شهادتم مبادا گريبانى را چاك زنيد يا چهره‏اى را بخراشيد، يا سخنانى ناروا بر زبان رانيد».

روايت از طريق ديگر: زينب چون ابيات را شنيد ـ او در جايى تنها و خالى از مخدّرات حرم بود ـ با پاى برهنه، در حالى كه لباسش به زمين كشيده مى‏شد، به حضور برادر رسيد و گفت: «واى بر من! اى كاش مرگ مرا از اين زندگى آزاد مى‏كرد. امروز گويى مادرم فاطمة الزهرا و پدرم على مرتضى و برادرم حسن المجتبى را از دست دادم. اى خليفه گذشتگان و اى پناه بازماندگان!».

حسين عليه‏السلام نظرى به خواهر افكند و فرمود: «خواهرم! عنان بردبارى را از كف مده».

عرض كرد: «پدرم و مادرم به فدايت! فدايت گردم! آيا به زودى به شهادت مى‏رسى؟».

امّا غصّه گلوگير را فرو برد و چشم‏هاى مباركش اشك‏آلود شد. سپس فرمود: «هيهات هيهات! اگر مرغ قطا را شبى آرام مى‏گذاشتند، به خواب مى‏رفت».

عرض كرد: «اى واى! آيا خود را در معرض غضب مى‏نهى. همين، قلبم را بيشتر جريحه‏دار مى‏كند و بر من ناگوارتر است»، و آن گاه گريبانش را دريد و بيهوش شد.

امام برخاست، و بر چهره خواهر آب ريخت تا به هوش آمد. بعد تسليتش داد و مرگ پدر و جدّش ـ صلوات اللّه‏ عليهم اجمعين ـ را به يادش آورد.

يكى از انگيزه‏هاى احتمالى كه موجب شد حسين عليه‏السلام حرم و عيالش را بكوچاند، اين بوده كه اگر امام، اهل حرم را در حجاز يا يكى از شهرهاى ديگر به جاى مى‏گذاشت، يزيد ـ لعنة اللّه‏ ـ از آن آگاه مى‏شد و كسى را مى‏فرستاد كه اهل البيت را اسير كنند و آنان را مستأصل كرده، برخوردهاى سخت با آنان مى‏نمود تا حسين عليه‏السلام را از جهاد و شهادت باز دارد؛ چه ممكن بود امام به علّت دستگيرى اهل حرم، از مقام والاى سعادت شهادت باز ماند.


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
770

قال: فعزّاها الحسين عليه‏السلام وقال لها: يا اُختاه، تعزّي بعزاء اللّه‏، فإنّ سكّان السموات يموتون، وأهل الأرض لا يبقون، وجميع البريّة يهلكون.

ثمّ قال: يا اُختاه يا اُمّ كلثوم، وأنت يا زينب، وأنت يا رقيّة، وأنت يا فاطمة، وأنت يا رباب، انظرن إذا أنا قتلت فلا تشققن عليَّ جيباً، ولا تخمشن عليَّ وجهاً، ولا تقلن عليَّ هجراً.

وروي من طريق آخر: أنّ زينب لمّا سمعت الأبيات وكانت في موضع منفرد عنه مع النساء والبنات خرجت حاسرة تجرّ ثوبها، حتّى وقفت عليه وقالت: ۱۴۲

واثكلاه! ليت الموت أعدمني الحياة! اليوم ماتت اُمّي فاطمة الزهراء، وأبي عليّ المرتضى، وأخي الحسن الزكي، يا خليفة الماضين وثمال الباقين!

فنظر الحسين عليه‏السلام إليها وقال: يا اُختاه لا يذهبنّ حلمك، فقالت: بأبي أنت واُمّي أَسَتُقتَل؟! نفسي لك الفداء.

فردّ غصّته وتغرغرت عيناه بالدموع، ثمّ قال: هيهات هيهات، لو ترك القطا ليلاً لنام.

فقالت: يا ويلتاه! أَفَتَغتَصِبُ نفسك اغتصاباً، فذلك أقرح لقلبي وأشدّ على نفسي! ثمّ أهوت إلى جيبها فشقّته وخرّت مغشيّاً عليها.

فقام عليه‏السلام فصبّ على وجهها الماء حتّى أفاقت، ثمّ عزّاها عليه‏السلام بجهده، وذكّرها المصيبة بموت أبيه وجدّه صلوات اللّه‏ عليهم أجمعين.

وممّا يمكن أن يكون سبباً لحمل الحسين عليه‏السلام لحرمه معه ولعياله: أنّه لو تركهنّ بالحجاز أو غيرها من البلاد كان يزيد بن معاوية (لعنه اللّه‏) أرسل من أخذهنّ إليه، وصنع بهنّ من الاستيصال وسوء الأعمال ما يمنع الحسين عليه‏السلام من الجهاد والشهادة، ويمتنع عليه‏السلام بأخذ يزيد بن معاوية لهنّ عن مقام السعادة.

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 38879
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به