769
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

هلال بن نافع بجلى از جا بجست و به عرض رسانيد: به خدا ما ملاقات پروردگارمان را ناروا نمى‏بينيم، و ما همواره بر نيّات و بينش‏هاى خود استواريم و با دوستت دوست و با دشمنت دشمنيم. برير بن حصين ـ خضير ـ برخاست و گفت: اى پسر رسول اللّه‏! به خدا سوگند، خدا بر ما منّت نهاد تا توفيق يابيم همراه تو ـ در راه هدفت ـ بجنگيم تا آن جا كه اعضاى ما تكّه‏تكّه گردد، و آن گاه در قيامت، جدّ تو شفيع ما باشد!

سپس حسين عليه‏السلام برخاست و برنشست و حركت كرد و حرّ و لشكرش گاهى مانع از حركت مى‏شدند، و گاهى نيز با وى حركت مى‏كردند تا امام به كربلا رسيد و اين، روز دوم محرّم بود. پرسيد: «اين زمين را چه نام است».

گفته شد: كربلا.

امام فرمود: «فرود آييد. به خدا كه اين جا جاى فرود آمدن و ريختن خون‏هاى ماست، و اين جا جايگاه قبور ماست! به خدا كه اين جا جاى به اسارت رفتن حرم ماست! و اين خبر را جدّم به من داده است».

همگان فرود آمدند، و حر با لشكرش نيز در كنارى فرود آمدند، و حسين عليه‏السلام نشست و شمشيرش را اصلاح مى‏كرد و مى‏فرمود:

تفو بر تو اى روزگار! كه چه بد دوستى هستى

و چه قدر در هر شبانگاه و بامداد براى تو بود.

چه قدر جوينده كه به كشتن رفتند

و اين روزگار است كه به نخبگان قناعت نورزد.

همانا امر به نزد پروردگار است، و

هر زنده‏اى، راهى در پيش دارد.

وعده زمان كوچيدن

به بهشت خداى چه قدر نزديك است.

راوى گويد: زينب دخت فاطمه عليهاالسلام اين سخنان را بشنيد و گفت: «برادرم! اين سخن تو سخن كسى است كه به مرگ خود يقين دارد». فرمود: «آرى خواهرم».

زينب فرمود: «واى بر من! حسين، مرا خبر از مرگ خود مى‏دهد».

گويد: زنان گريستند و لطمه بر چهره‏ها زدند و گريبان چاك كردند.

اُمّ كلثوم ندا برداشت: وا محمّدا! وا علياه! وا اُمّاه! وا فاطمتا! وا حسنا! وا حسينا! واى از ضايعه بعد از تو اى ابا عبد اللّه‏!


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
768

۱۳۹

قال: ووثب هلال بن نافع البجلي، فقال: واللّه‏، ما كرهنا لقاء ربّنا، وإنّا على نيّاتنا وبصائرنا، نوالي من والاك ونعادي من عاداك.

قال: وقام برير بن حصين، فقال: واللّه‏ يابن رسول اللّه‏، لقد مَنَّ اللّه‏ بك علينا أن نقاتل بين يديك، فتقطع فيك أعضاؤنا، ثمّ يكون جدّك شفيعنا يوم القيامة.

قال: ثمّ إنّ الحسين عليه‏السلام قام وركب، وصار كلّما أراد المسير يمنعونه تارةً ويسايرونه اُخرى، حتّى بلغ كربلاء، وكان ذلك في اليوم الثاني من المحرّم، فلمّا وصلها قال: ما اسم هذه الأرض؟ فقيل: كربلا، فقال: انزلوا، هاهنا واللّه‏ محطّ ركابنا، وسفك دمائنا، هاهنا واللّه‏ مخطّ قبورنا، وهاهنا واللّه‏ سبي حريمنا، بهذا حدّثني جدّي.

فنزلوا جميعاً، ونزل الحرّ وأصحابه ناحية، وجلس الحسين عليه‏السلام يصلح سيفه ويقول:

۱۴۰

يا دَهرُ اُفٍّ لَكَ مِن خَليلِ

كَم لَكَ بالإِشراقِ والأَصيلِ

مِن طَالِبٍ وَصَاحِبٍ قَتيلِ

والدَهرُ لا يَقنَعُ بالبَديلِ

وإِنَّما الأَمرُ إلى الجَليلِ

وكُلُّ حَيٍّ فَإلِى سَبيلِ

ما أَقرَبَ الوَعدَ إلى الرَحيلِ

إلى جِنانٍ وَإلى مَقيلِ

قال الراوي فسمعت زينب ابنة فاطمة عليهاالسلام ذلك، فقالت: يا أخي، هذا كلام من قد أيقن بالقتل!

فقال: نعم يا اُختاه، فقالت زينب: وا ثكلاه، ينعى إليَّ الحسين نفسه.

قال: وبكى النسوة، ولطمن الخدود، وشققن الجيوب، وجعلت اُمّ كلثوم تنادي: ۱۴۱

وا محمداه وا علياه! وا اُمّاه وا فاطمتاه! وا حسناه وا حسيناه! وا ضيعتاه بعدك يا أبا عبداللّه‏!

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 39154
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به