767
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

در روايت آمده كه: اين نامه را حسين عليه‏السلام از حاجز فرستاد، و گفته‏اند: جز اين نيز آمده.

[مواجه شدن امام با سپاه حر]

راوى گويد: حسين عليه‏السلام كوچيد تا به دو منزلى كوفه، كه با حرّ بن يزيد به همراه هزار سوار برخورد نمود.

حسين عليه‏السلام فرمود: «آيا از ماييد يا عليه ما؟».

حرّ گفت: بلكه اى ابا عبد اللّه‏، عليه شما!

حسين عليه‏السلام فرمود: «لا حول و لا قوّة إلاّ باللّه‏ العلىّ العظيم».

سخنان بسيارى ميان آنان گفته شد و آخر الأمر، حسين عليه‏السلام فرمود: «حال كه بر خلاف نوشته‏ها و فرستاده‏هايتان نظر داريد، من از آن جا كه آمده‏ام، بدان جا بازمى‏گردم».

حرّ و لشكرش با اين پيشنهاد، مخالفت كردند و مانع شدند. حرّ گفت: اى فرزند رسول اللّه‏! راهى را در پيش گير كه به كوفه يا مدينه منتهى نگردد تا من نزد ابن زياد، اعتذار جويم و به اين كه شما با ما در راه، مخالفت ورزيديد.

امام عليه‏السلام از سوى چپ راه به حركت ادامه داد تا به عذيب الهجانات رسيد.

گويد: در اين جا بود كه نامه ابن زياد به حر رسيد كه او را در مداراى با حسين عليه‏السلام توبيخ و او را امر به تضييق و تنگ كردن عرصه بر امام كرده بود.

حر با لشكر، متعرّض امام شدند و مانع از ادامه سير او شدند.

حسين عليه‏السلام فرمود: «مگر دستورت عدول از راه نبود؟».

حر گفت: چرا؛ وليكن نامه امير است كه رسيده و فرمانم داده كه عرصه را بر تو تنگ كنم و بر من جاسوسى گمارده تا خواسته‏هاى امير را به اجرا در آورم.

راوى گويد: حسين عليه‏السلام در ميان ياران خود برخاست و به ايراد خطبه پرداخت و بعد از حمد خداوندى، يادى از جدّش نمود و بر وى درود فرستاد و فرمود: «كار بر ما چنان شده كه مى‏بينيد، دنيا متغيّر گرديده و چهره نازيباى خود را به ما نشان مى‏دهد و خوبى‏هايش پشت كرده و بريده و نارسا استمرار دارد، و از آن، چيزى جز ته جرعه بازمانده در ظرف، به جاى نمانده، و زندگى پست و ناچيزى چون چراگاه ناگوار به چشم نمى‏خورد. مگر نمى‏نگريد كه به حقْ عمل نشده و از باطلْ رادع و مانعى نيست؟! چه زيباست كه مؤمن در راه خدا [با شهادتش] راغب لقاى پروردگارش گردد؛ چه من مرگ را جز سعادت، و زندگى با ستمكاران را جز ملالت نمى‏بينم».

زهير بن قين برخاست و عرض كرد: اى فرزند رسول اللّه‏! خدا ما را در راه هدايت و در التزام خدمتت استوار بدارد. فرموده‏ات را شنيديم. اگر ما هميشه به صورت پاينده در دنيا باقى مى‏مانديم، ما قيام در ركابت را بر دنيا و آن زندگى بر مى‏گزيديم.


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
766

وروي أنّ هذا الكتاب كتبه الحسين عليه‏السلام من الحاجز، وقيل: غير ذلك.

۱۳۷

قال الراوي: وسار الحسين عليه‏السلام حتّى صار على مرحلتين من الكوفة، فإذا بالحرّ بن يزيد في ألف فارس، فقال له الحسين عليه‏السلام: ألنا أم علينا؟ فقال: بل عليكَ يا أبا عبداللّه‏، فقال: لا حول ولا قوّة إلاّ باللّه‏ العليّ العظيم.

ثمّ ترادّ القول بينهما، حتّى قال له الحسين عليه‏السلام: فإذا كنتم على خلاف ما أتتني به كتبكم وقدمت به عليَّ رسلكم، فإنّي أرجع إلى الموضع الذي أتيت منه.

فمنعه الحرّ وأصحابه من ذلك، وقال: لا، بل خذ يا بن رسول اللّه‏ طريقاً لا يدخلك الكوفة ولا يوصلك إلى المدينة؛ لأعتذر إلى ابن زياد بأنّك خالفتني الطريق. فتياسر الحسين عليه‏السلام حتّى وصل إلى عذيب الهجانات.

۱۳۸

قال: فورد كتاب عبيداللّه‏ بن زياد إلى الحرّ يلومه في أمر الحسين عليه‏السلام، ويأمره بالتضييق عليه. فعرض له الحرّ وأصحابه ومنعوه من المسير.

فقال له الحسين عليه‏السلام: ألم تأمرنا بالعدول عن الطريق؟

فقال الحرّ: بلى، ولكن كتاب الأمير عبيداللّه‏ بن زياد قد وصل يأمرني فيه بالتضييق عليك، وقد جعل عليَّ عيناً يطالبني بذلك.

قال الراوي: فقام الحسين عليه‏السلام خطيباً في أصحابه، فحمد اللّه‏ وأثنى عليه، وذكر جدّه فصلّى عليه، ثمّ قال: إنّه قد نزل بنا من الأمر ما قد ترون، وإنّ الدنيا قد تنكّرت وتغيّرت، وأدبر معروفها واستمرّت جذّاء، ولم يبق منها إلاّصبابة كصبابة الإناء، وخسيس عيش كالمرعى الوبيل، أَلا تَرونَ إلى الحقّ لا يعمل به، وإلى الباطل لا يتناهى عنه، ليرغب المؤمن في لقاء ربّه محقّاً، فإنّي لا أرى الموت إلاّ سعادة والحياة مع الظالمين إلاّ برما.

فقام زهير بن القين فقال: لقد سمعنا هدانا اللّه‏ بك يابن رسول اللّه‏ مقالتك، ولو كانت الدنيا لنا باقية وكنّا فيها مخلّدين لآثرنا النهوض معك على الإقامة فيها.

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 38783
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به