765
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

پس چرا شخص بايد در اموال متروك، بخل بورزد؟!

[ارسال نامه امام توسط قيس بن مسهّر صيداوى]

راوى گويد: حسين عليه‏السلام نامه‏اى به سليمان بن صُرَد و مسيّب بن نجبه و رفاعة به شدّاد و جمعى از شيعيان كوفه نوشت و با قيس بن مسهّر صيداوى فرستاد. قيس چون به نزديك كوفه رسيد، حصين بن نُمَير، مأمور ابن زياد، راه را بر وى بست و در پى تفتيش وى بر آمد. قيس، نامه امام را دريد و نابود كرد. حصين وى را نزد ابن زياد فرستاد.

چون نزد ابن زياد رسيد، گفت: تو كه هستى؟

قيس گفت: من مردى از شيعيان امير المؤمنين و فرزندش هستم؟

ابن زياد گفت: چرا نامه را دريدى؟

قيس گفت: تا ندانى در آن، چه نوشته شده.

ابن زياد گفت: نامه از چه كسى و براى كه بود؟

قيس گفت: از حسين عليه‏السلام به جمعى از كوفيان كه نام‏هاى آنان را نمى‏دانم.

ابن زياد بر آشفت و گفت: به خدا كه دست از تو بر نمى‏دارم جز آن كه اسامىِ اين گروه را بگويى يا بر فراز منبر رفته و حسين و پدر و برادرش را لعن كنى و الّا قطعه‏قطعه‏ات كنم!

قيس گفت: امّا اسامى گروه را نخواهم گفت؛ امّا براى لعن كردن حرفى ندارم.

قيس به منبر آمد و خداى را ستايش كرد و ثنا گفت و بر پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله درود فرستاد و بسيار طلب رحمت براى على و فرزندانش ـ صلوات اللّه‏ عليهم ـ نمود و بر ابن زياد و پدرش لعن فرستاد و هكذا گردنكشان بنى اميّه را تا آخرينشان لعنت فرستاد.

آن گاه گفت: مردم! من فرستاده حسين عليه‏السلام نزد شمايم و او را در فلان منزل پشت سر گذاشتيم، دعوتش را بپذيريد.

اين خبر به ابن زياد رسيد. فرمان داد تا از فراز قصر فرو افكندندش كه به شهادت رسيد.

خبر شهادت قيس، به امام حسين عليه‏السلام رسيد. اشك از چشم‏هاى مباركش جارى گرديد و گفت: «خداوندا! براى ما و شيعيان ما منزلى پاك و با كرامت مقرّر دار و ما و آنان را در قرارگاه رحمتت گرد هم آور؛ چه تو بر هر چيز، توانايى».


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
764

۱۳۵

وَإِن تَكُنِ الأَموالُ للتَركِ جَمعُها

فَما بال مَتروكٍ بِهِ المَرءُ يَبخَلُ

قال الراوي: وكتب الحسين عليه‏السلام كتاباً إلى سليمان بن صرد والمسيّب بن نجبة ورفاعة بن شداد وجماعة من الشيعة بالكوفة، وبعث به مع قيس بن مسهر الصيداوي، فلمّا قارب دخول الكوفة اعترضه الحصين بن نمير صاحب عبيداللّه‏ بن زياد ليفتّشه، فأخرج الكتاب ومزّقه، فحمله الحصين إلى ابن زياد، فلمّا مثل بين يديه قال له: مَن أنت؟

قال: أنا رجل من شيعة أمير المؤمنين عليّ بن أبي طالب وابنه عليهماالسلام.

قال: فلماذا مزّقت الكتاب؟ قال: لئلاّ تعلم ما فيه.

۱۳۶

قال: ممّن الكتاب وإلى من؟ قال من الحسين بن عليّ عليه‏السلام إلى جماعة من أهل الكوفة لا أعرف أسماءهم.

فغضب ابن زياد وقال: واللّه‏، لا تفارقني حتّى تخبرني بأسماء هؤاء القوم، أو تصعد المنبر فتلعن الحسين وأباه وأخاه، وإلاّ قطّعتك إرباً إرباً.

فقال قيس: أمّا القوم فلا اُخبرك بأسمائهم، وأمّا لعن الحسين وأبيه وأخيه فأفعل.

فصعد المنبر، فحمد اللّه‏ وأثنى عليه، وصلّى على النبيّ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله، وأكثر من الترحّم على عليّ وولده صلوات اللّه‏ عليهم، ثمّ لعن عبيداللّه‏ بن زياد وأباه، ولعن عتاة بني اُميّة عن آخرهم، ثمّ قال:

أيّها الناس، أنا رسول الحسين بن عليّ عليه‏السلام إليكم، وقد خلّفته بموضع كذا وكذا، فأجيبوه.

فاُخبر ابن زياد بذلك، فأمر بإلقائه من أعلا القصر، فاُلقي من هناك، فمات رحمه‏الله.

فبلغ الحسين عليه‏السلام موته، فاستعبر باكياً ثمّ قال: اللّهمّ اجعل لنا ولشيعتنا منزلاً كريماً، واجمع بيننا وبينهم في مستقرّ رحمتك، إنّك على كلّ شيءٍ قدير.

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 39029
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به