741
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

[نامه يزيد بن مسعود نهشلى به امام حسين عليه‏السلام]

بِسْمِ اللّه‏ِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ. امّا بعد، نامه مباركت عزّ وصول بخشيد، و از محتوايش در اين كه مرا فرا خواندى و دعوتم فرمودى كه بهره‏ام را از طاعت از تو گرفته، با نصرت تو به نصيبم فائز گردم، آگاه شدم. خداى بزرگ، همواره زمين را از عامل به خير و راه‏نماى به راه نجات خالى نگذارد. شما حجّت بالغه خدا بر خلق و امانت او در زمين هستيد. آرى، شما شاخه‏هاى پُربار درخت زيتون احمديه‏ايد كه پيامبر، ريشه آن بود. طائر بلندپرواز سعادت، با دست مباركت به پرواز در آيد. من بنى تميم را رام تو كرده‏ام و به كمال، پيرو حضرتت هستند و تشنه اطاعت از تو، چون شتر تشنه به گاه ورود به آب هستند، و رقاب بنى سعد را مطيع فرمانت نمودم و آلودگى‏هاى درون و سينه‏هايشان را با باران پند و ره‏نمايى چنان شستشو داده‏ام كه درخشندگى آن، به چشم مى‏خورد.

حسين عليه‏السلام چون نامه را خواند، فرمود: «خداوند، تو را در روز خوف (قيامت) ايمن دارد و در روز تشنگى بزرگ، سيرابت فرمايد».

ابن مسعود نهشلى، آماده حركت به سوى حسين عليه‏السلام شده بود كه خبر شهادت حضرت بدو رسيد، و از اين كه توفيق يارىِ امام را نيافت، به شدّت بى‏تابى كرد.

منذر بن جارود، پيك و نامه حسين عليه‏السلام را تسليم عبيد اللّه‏ بن زياد نمود؛ زيرا منذر ترسيد كه مبادا اين از دسايس عبيد اللّه‏ باشد، و بحريه دخت منذر، همسر عبيد اللّه‏ بود. عبيد اللّه‏، پيك را دار زد و به منبر رفت و به ايراد خطبه پرداخت، و مردم را از مخالفت و دامن زدن به اخبار تشنّج‏زا برحذر داشت.

[حاكم شدن ابن زياد بر كوفه]

آن شب را عبيد اللّه‏ به صبح آورد. در بامداد، برادرش عثمان بن زياد را در بصره به نيابت نهاد و خود با شتاب عازم كوفه شد. هنگام شام، نزديك كوفه بماند و با فرا رسيدن شب، وارد كوفه شد. مردم را اين گمان افتاد كه حسين عليه‏السلام است كه وارد شده؛ شادمان شدند و به نزدش شتافتند تا خير مقدم بگويند. وقتى كه شناختند كه او ابن زياد است، پراكنده گرديدند. ابن زياد به دار الإماره رفت و شب را به صبح آورد. بامداد به مسجد رفت و با ايراد خطبه، مردم را از مخالفت با سلطان بر حذر داشت و وعده احسان به شرط اطاعت داد.


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
740

بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم

أمّا بعد؛ فقد وصل إليَّ كتابك، وفهمت ما ندبتني إليه ودعوتني له، من الأخذ بحظّي من طاعتك والفوز بنصيبي من نصرتك، وأنّ اللّه‏ لم يخل الأرض من عاملٍ عليها بخير، ودليل على سبيل النجاة، وأنتم حجّة اللّه‏ على خلقه ووديعته في أرضه، تفرّعتم من زيتونة أحمدية، هو أصلها وأنتم فرعها، فأقدم سعدت بأسعد طائر، فقد ذلّلت لك أعناق بني تميم وتركتهم أشدّ تتابعاًَ لك من الإبل الظماء يوم خمسها لورود الماء، وقد ذلّلت لك رقاب بني سعد وغسلت لك درن صدورها بماء سحابة مزن حتّى استهلّ برقها فلمع.

فلمّا قرأ الحسين عليه‏السلام الكتاب قال: آمنك اللّه‏ يوم الخوف وأعزك، وأرواك يوم العطش الأكبر.

فلمّا تجهّز المشار إليه للخروج إلى الحسين عليه‏السلام بلغه قتله قبل أن يسير، فجزع من انقطاعه عنه.

وأمّا المنذر بن الجارود، فإنّه جاء بالكتاب والرسول إلى عبيداللّه‏ بن زياد؛ لأنّ المنذر خاف أن يكون الكتاب دسيساً من عبيداللّه‏ بن زياد وكانت بحرية بنت ۱۱۴

المنذر زوجة لعبيداللّه‏ فأخذ عبيداللّه‏ الرسول فصلبه، ثمّ صعد المنبر، فخطب وتوعّد أهل البصرة على الخلاف وإثارة الإرجاف.

ثمّ بات تلك الليلة، فلمّا أصبح استناب عليهم أخاه عثمان بن زياد، وأسرع هو إلى قصد الكوفة.

فلمّا قاربها نزل حتّى أمسى، ثمّ دخلها ليلاً، فظنّ أهلها أنّه الحسين عليه‏السلام، فتباشروا بقدومه ودنوا منه، فلمّا عرفوا أنّه ابن زياد تفرّقوا عنه، فدخل قصر الإمارة وبات ليلته إلى الغداة، ثمّ خرج وصعد المنبر وخطبهم، وتوعّدهم على معصية السلطان، ووعدهم مع الطاعة بالإحسان

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 39885
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به