735
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

آنها نامه را فرستادند، و بعد از دو روز درنگ، جمعى ديگر را با صد و پنجاه نامه كه به امضاى يك نفر و دو نفر و سه و چهار و... رسيده بود ـ فرستادند كه همگان تمنّاى آمدن امام عليه‏السلام به كوفه را داشتند. و امام همچنان درنگ مى‏كرد و پاسخ نامه را نمى‏داد.

[نامه‏اى ديگر از كوفيان]

پس در يك روز، ششصد نامه آمد و نامه‏ها از پى هم مى‏رسيد تا آن كه دوازده هزار نامه نزد امام جمع شد. آخرين پيك‏هاى كوفيان، هانى بن هانى السبيعى و سعيد بن عبد اللّه‏ الحنفى بودند كه نامه زير را آوردند و اين، آخرين نامه كوفيان بود:

بِسْمِ اللّه‏ِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ. به حسين فرزند على امير المؤمنين عليه‏السلام از سوى شيعيان او و پدرش امير المؤمنين عليه‏السلام. امّا بعد، به راستى كه همه مردم به انتظار تو هستند، و رأى و نظرى جز تو ندارند. پس بشتاب، بشتاب، اى فرزند رسول خدا! باغ‏ها و بوستان‏ها سرسبز و ميوه‏ها رسيده‏اند، و زمين پر از گياه است و درختان برگ بر آورده‏اند. هر گاه اراده‏ات تعلّق گيرد، قدم رنجه فرماى؛ چه بر لشكرى وارد مى‏شوى كه براى تو آراسته و آماده‏اند، و سلام و رحمت خدا بر تو و بر پدرت از پيش!

حسين عليه‏السلام از هانى و سعيد پرسيد: «نويسندگان اين نامه كيانند؟». عرض كردند: شبت بن ربعى، حجار بن ابجر، يزيد بن حارث، يزيد بن رويم، عروة بن قيس، عمر بن حجّاج و محمّد بن عمير بن عطارد.

[اعزام جناب مسلم بن عقيل به كوفه]

گويد: در اين هنگام، امام عليه‏السلام برخاست و بين ركن و مقام، دو ركعت نماز گزارد و از خدا خير امور را خواست. آن گاه مسلم بن عقيل را فرا خواند و او را از وضع، آگاه ساخت، و جواب نامه‏ها را به همراه او براى كوفيان فرستاد كه وعده عزيمت به كوفه را مى‏داد و محتواى نامه امام اين بود:


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
734

ثمّ سرّحوا الكتاب، ولبثوا يومين آخرين وأنفذوا جماعة معهم نحو مئة وخمسين صحيفة من الرجل والاثنين والثلاثة والأربعة، يسألونه القدوم عليهم، وهو مع ذلك يتأنّى فلا يجيبهم، فورد عليه في يوم واحدٍ ستمئة كتاب، وتواترت الكتب حتّى اجتمع عنده منها في نوب متفرّقة إثنا عشر ألف كتاب.

۱۰۶

ثمّ قدم عليه هاني بن هاني السبيعي وسعيد بن عبداللّه‏ الحنفي بهذا الكتاب، وهو آخر ما ورد عليه عليه‏السلام من أهل الكوفة، وفيه: بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم، إلى الحسين بن عليّ أمير المؤمنين عليه‏السلام، من شيعته وشيعة أبيه أمير المؤمنين عليه‏السلام:

أمّا بعد، فإنّ الناس ينتظرونك، لا رأي لهم غيرك، فالعجل العجل يابن رسول اللّه‏، فقد اخضرّ الجناب، وأينعت الثمار، وأعشبت الأرض، وأورقت الأشجار، فاقدم علينا إذا شئت، فإنّما تقدم على جندٍ مجنّدة لك، والسلام عليك ورحمة اللّه‏ وبركاته وعلى أبيك من قبلك.

فقال الحسين عليه‏السلام لهاني بن هاني السبيعي وسعيد بن عبداللّه‏ الحنفي: خبّراني من اجتمع على هذا الكتاب الذي ورد عليَّ معكما؟

فقالا: يابن رسول اللّه‏، شبث بن ربعي، وحجار بن أبجر، ويزيد بن ۱۰۷

الحارث، ويزيد بن رويم، وعروة بن قيس، وعمرو بن الحجّاج، ومحمّد بن عمير بن عطارد.

قال: فعندها قام الحسين عليه‏السلام فصلّى ركعتين بين الركن والمقام، وسأل اللّه‏ الخيرة في ذلك، ثمّ دعا بمسلم بن عقيل وأطلعه على الحال، وكتب معه جواب كتبهم ۱۰۸

يعدهم بالوصول إليهم ويقول لهم ما معناه: قد نفذتُ إليكم ابن عمّي مسلم بن عقيل ليعرّفني ما أنتم عليه من الرأي.

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 38779
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به