711
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

پيرمرد گفت: آن را خوانده‏ام.

زين العابدين عليه‏السلام فرمود: «اى پيرمرد ! آن نزديكان، ما هستيم. آيا در سوره بنى اسرائيل خوانده‏اى: «و حقّ نزديكان را به آنها بده»؟».

پيرمرد گفت: آن را خوانده‏ام.

زين العابدين ـ كه خداوند از او خشنود باد ـ فرمود: «اى پيرمرد ! آن نزديكان، ما هستيم. آيا اين آيه را خوانده‏اى: «و بدانيد كه يكْ‏پنجمِ آنچه به دست مى‏آوريد، براى خداوند و پيامبر و نزديكان است» ؟».

پيرمرد گفت: آن را خوانده‏ام.

زين العابدين عليه‏السلام فرمود: «اى پيرمرد ! آن نزديكان، ما هستيم. آيا اين آيه را خوانده‏اى: «خداوند، اراده آن دارد كه آلودگى را تنها از شما اهل بيت بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند»؟».

پيرمرد گفت: آن را خوانده‏ام.

فرمود: «ما آن اهل بيتيم و خداوند، آيه طهارت را مخصوص ما كرده است».

پيرمرد، لَختى خاموش گشت و از گفته خويش، پشيمان شد. سپس سرش را به سوى آسمان، بالا برد و گفت: خدايا ! من از آنچه گفتم و از دشمنى با اين اهل بيت، توبه مى‏كنم. خدايا ! من از دشمن محمّد و خاندان محمّد ـ جن باشد يا انسان ـ به درگاه تو بيزارى مى‏جويم.

راوى مى‏گويد: سپس آنها را آوردند و بر يزيد كه در آن روز، سرشناسان شام نزدش بودند، در آوردند. هنگامى كه يزيد به على بن الحسين عليه‏السلام نگريست، به او گفت: تو كيستى اى جوان؟

فرمود: «من على فرزند حسينم».

گفت: اى على! پدرت حسين، با من قطع رَحِم كرد و حقم را ناديده گرفت و در حكومتم با من ستيزه نمود، و خدا هم با او آن كرد كه ديدى!

على بن الحسين عليه‏السلام فرمود«: «هيچ مصيبتى نه در زمين و نه در جان‏هايتان به شما نرسد، مگر آن كه پيش از آن كه پديدش بياوريم، در كتابى است. اين بر خدا آسان است%«$. يزيد به فرزندش خالد گفت: پسر عزيزم! سخنش را پاسخ بده ؛ امّا خالد ندانست كه چه بگويد.

يزيد خود گفت: «و هر مصيبتى به شما رسد، به خاطر دستاوردهاى خودتان است و از بسيارى چيزها در مى‏گذرد».

راوى مى‏گويد: مردى از شاميان برخاست و گفت: اى امير مؤمنان! اين دختر را به من ببخش! يزيد گفت: خاموش باش، واى بر تو! اين را نگو. اين، دختر على و فاطمه است. اينان خاندانى هستند كه از زمانى كه وجود يافته‏اند، با ما دشمن بوده‏اند.


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
710

قال: فهل قرأت في سورة بني إسرائيل: «وَ ءَاتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ»؟۱ قال الشيخ: قد قرأت ذلك، فقال عليّ رضى‏الله‏عنه: نحن القربى يا شيخ.

و لكن هل قرأت هذه الآية: «وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَىْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِى الْقُرْبَى»؟۲

قال الشيخ: قد قرأت ذلك، قال عليّ: فنحن ذو القربى يا شيخ.

و لكن هل قرأت هذه الآية: «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا»؟۳ قال الشيخ: قد قرأت ذلك، قال عليّ: فنحن أهل البيت الذين خصصنا بآية الطهارة.

قال: فبقي الشيخ ساعة ساكتاً نادماً على ما تكلّمه، ثمّ رفع رأسه إلى السماء وقال: اللّهمّ! إنّي تائب إليك ممّا تكلّمته ومن بغض هؤاء القوم، اللّهمّ إنّي أبرأ إليك من عدوّ محمّد وآل محمّد من الجنّ والإنس.

قال: ثمّ اُتي بهم حتّى اُدخلوا على يزيد وعنده يومئذ وجوه أهل الشام، فلمّا نظر إلى عليّ بن الحسين رضى‏الله‏عنه قال له: من أنت يا غلام؟ فقال: أنا عليّ بن الحسين، فقال: يا عليّ! إنّ أباك الحسين قطع رحمي وجهل حقّي ونازعني سلطاني، فصنع اللّه‏ به ما قد رأيت!

فقال عليّ بن الحسين: «مَا أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ فِى الْأَرْضِ وَ لاَ فِى أَنفُسِكُمْ إِلاَّ فِى كِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ».۴

۵ / ۱۲۷

فقال يزيد لابنه خالد: اردد عليه يا بنيّ، فلم يدرِ خالد ماذا يقول، فقال يزيد: «وَ مَا أَصَبَكُم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَن كَثِيرٍ».۵

1.. الاسراء: ۲۶ .

2.. الانفال: ۴۱ .

3.. الاحزاب: ۳۳ .

4.. الحديد: ۲۲ .

5.. الشورى: ۳۰ .

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 39230
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به