709
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

و سخنش كه: «بهتر از من است»، شايد اين آيه را نخوانده است كه: «بگو: خدايا ! اى مالك حكومت‏ها !...».

راوى مى‏گويد: يزيد، چوب‏دستى خيزرانش را خواست و با آن بر دندان‏هاى پيشينِ حسين عليه‏السلام مى‏زد و مى‏گفت: ابا عبد اللّه‏، چه نيكو سخن مى‏گفت!

ابو بَرزه اَسلَمى يا شخص ديگرى به سوى او آمد و به وى گفت: واى بر تو، اى يزيد! آيا با چوب‏دستى‏ات بر دندان‏ها و دهان حسين مى‏زنى؟! گواهى مى‏دهم كه ديدم پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله دندان‏هاى او و برادرش را مى‏مَكيد و مى‏فرمود: «شما، سَروران جوانان بهشتى هستيد. خداوند، قاتل شما را بكُشد و لعنت كند و آتش دوزخ را برايش آماده كند كه بد سرانجامى است !».

هان، اى يزيد ! روز قيامت، در حالى مى‏آيى كه عبيد اللّه‏ بن زياد، شفيع توست، و اين، در حالى مى‏آيد كه محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله شفيع اوست.

راوى مى‏گويد: يزيد، خشمگين شد و فرمان داد بيرونش كنند. او را كِشانْ كِشانْ، بيرون بردند.

يزيد به اشعار عبد اللّه‏ بن زِبَعرى تمثّل جست و چنين خواند:

كاش پدرانم در بدر، اكنون حاضر بودند

و زخم خزرج را از تيزى سلاح مى‏ديدند

و هلهله مى‏كردند و فرياد شادى مى‏كشيدند

و سپس مى‏گفتند: اى يزيد ! پاينده و سربلند باشى

هنگامى كه نيزه‏ها، بر سينه‏هاشان فرود آمد

و كشتار، ميان [قبيله] عبدِ اَشَل، بالا گرفت.

سزاى آنان را در برابر بدر داديم

و واقعه‏اى مانند بدر را برپا داشتيم و برابر شد.

آن گاه اين شعر را از خود افزود و گفت:

من از نسل عُتبه۱ نيستم، اگر

انتقام آنچه را خاندان محمّد كردند، از آنان نگيرم.

حرم پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله را آوردند و از دروازه‏اى كه «تَوما» ناميده مى‏شد، وارد شهر دمشق كردند. آن گاه آنان را آوردند تا بر راه‏پلّه درِ مسجد، آن جا كه اسيران را نگاه مى‏دارند، ايستادند. پيرمردى جلو آمد و به آنان نزديك شد و گفت: ستايش، ويژه خدايى است كه شما را كُشت و هلاكتان ساخت و مردان را از آزار شما آسوده كرد و شما را در اختيار امير مؤمنان نهاد !

زين العابدين عليه‏السلام به او فرمود: «اى پيرمرد ! آيا قرآن خوانده‏اى؟».

گفت: آرى. آن را خوانده‏ام.

فرمود: «پس، اين آيه را مى‏دانى: «بگو: بر آن (رسالت)، اجرى از شما نمى‏طلبم، جز مهروَرزى با نزديكانم%«$.

1.. عُتبه ، جدّ بزرگ يزيد است .


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
708

قال: ثمّ دعا بقضيب خيزران فجعل ينكت به ثنايا الحسين رضى‏الله‏عنه وهو يقول: لقد كان أبو عبداللّه‏ حسن المنطق! فأقبل إليه أبو برزة الأسلمي أو غيره، فقال له: يا يزيد ويحك! أ تنكت بقضيبك ثنايا الحسين وثغره؟! أشهد لقد رأيت رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏سلم يرشف ثناياه وثنايا أخيه ويقول: أنتما سيّدا شباب أهل الجنّة، فقتل اللّه‏ قاتلكما ولعنه وأعدّ له نار جهنّم وساءت مصيراً، أما إنّك يا يزيد لتجيء يوم القيامة وعبيد اللّه‏ بن زياد شفيعك، ويجيء هذا ومحمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏سلم شفيعه.

قال: فغضب يزيد وأمر بإخراجه، فاُخرج سحباً. وجعل يزيد يتمثّل بأبيات عبداللّه‏ بن الزبعري وهو يقول:

لَيتَ أَشياخي بِبَدرٍ شَهِدوا

وَقعةَ الخَزرَجِ مِن وَقعِ الأَسَل

لاًَّهَلُّوا واستَهَلّوا فَرَحاً

ثُمَّ قالوا يا يَزيدُ لا تُسَل

حينَ أَلقَت بِقَناةٍ بَركَها

و استَحَرَّ القَتلُ في عَبدِ الأَشَل

فَجَزَيناهُم بِبَدرٍ مِثلَها

و أَقَمنا مِثلَ بَدرٍ فاعتَدَل

ثمّ زاد فيها هذا البيت من نفسه فقال:

لَستُ مِن عُتبَةَ إن لَم أَنتَقِم

مِن بَني أحمَدَ ما كانَ فَعَل

قال: وأتي بحرم رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏سلم حتّى اُدخلوا مدينة دمشق من باب يقال له باب ۵ / ۱۲۶

توماء، ثمّ اُتي بهم حتّى وقفوا على درج باب المسجد حيث يقام السبي، وإذا الشيخ قد أقبل حتّى دنا منهم وقال: الحمد للّه‏ الذي قتلكم وأهلككم وأراح الرجال من سطوتكم وأمكن أمير المؤمنين منكم.

فقال له عليّ بن الحسين: يا شيخ، هل قرأت القرآن؟ فقال: نعم قد قرأته.

قال: فعرفت هذه الآية: «قُل لاَّ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبَى»؟۱ قال الشيخ: قد قرأت ذلك، قال عليّ بن الحسين رضى‏الله‏عنه: فنحن القربى يا شيخ.

1.. الشورى: ۲۳ .

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 39950
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به