707
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

راوى مى‏گويد: يزيد، لَختى سر به پايين انداخت. سپس سرش را بالا آورد و گفت: اى مرد! من از شما بى‏آن كه حسين بن على را بكُشيد نيز راضى بودم. هان! به خدا سوگند، اگر به سوى من مى‏آمد، از او مى‏گذشتم؛ امّا خداوند، ابن مرجانه را زشت‏روى گردانَد!

راوى مى‏گويد: عبد اللّه‏ بن حكم، برادر مروان بن حكم، نزد يزيد بن معاويه نشسته بود و به شعر گفتن پرداخت. يزيد گفت: آرى. خداوند، ابن مرجانه را لعنت كند كه بر شخصى چون حسين فرزند فاطمه در آمد. هان! به خدا سوگند، اگر من با او بودم، چيزى از من نمى‏خواست، جز آن كه به او مى‏دادم و تا مى‏توانستم، حتّى با هلاك كردن يكى از فرزندانم، مرگ را از او دور مى‏كردم؛ امّا خداوند، قضاى خود را عملى مى‏كند و از آن، گريزى نيست.

راوى مى‏گويد: سر را آوردند و پيشِ روى يزيد بن معاويه در تَشتى از طلا نهادند.

يزيد به آن مى‏نگريست و مى‏گفت:

سر مردانى را مى‏شكافيم كه نزد ما عزيزند ؛

ولى آنان، نافرمان‏ترين و ستمكارترين بودند.

سپس رو به اهل مجلس كرد و گفت: اين [حسين]، بر من فخر مى‏فروخت و مى‏گفت: «پدرم بهتر از پدر يزيد است و مادرم بهتر از مادر او و جدّم بهتر از جدّ يزيد است و من از يزيد، بهترم»، و اين [فخرفروشى‏اش] است كه او را كشته است.

امّا سخنش كه: «پدرم بهتر از پدر يزيد است»، پدرم با پدر او مناظره كرد و خداوند به نفع پدرم در برابر على، حكم نمود. و سخنش كه: «مادرم از مادر يزيد، بهتر است»، به جانم سوگند، او راست مى‏گويد. فاطمه دختر پيامبر خدا، از مادر من، بهتر است. و سخنش كه: «جدّم بهتر از جدّ يزيد است»، هيچ مؤمن به خدا و روز قيامتى نمى‏گويد كه بهتر از محمّد است.


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
706

قال: فأطرق يزيد ساعة ثمّ رفع رأسه فقال: يا هذا، لقد كنتُ أرضى من طاعتكم بدون قتل الحسين بن عليّ، أما واللّه‏، لو صار إليّ لعفوت عنه، ولكن قبّح اللّه‏ ابن مرجانة!

قال: وكان عبداللّه‏ بن الحكم أخو مروان بن الحكم قاعداً عند يزيد بن معاوية، ۵ / ۱۲۴

فجعل يقول شعراً. فقال يزيد: نعم، لعن اللّه‏ ابن مرجانة إذ قدم على مثل الحسين ابن فاطمة، أما واللّه‏، لو كنت صاحبه لما سألني خصلةً إلاّ أعطيته إيّاها، ولدفعت عنه الحتف بكلّ ما استطعت ولو كان بهلاك بعض ولدي، ولكن ليقضي اللّه‏ أمراً كان مفعولاً، فلم يكن له منه مردّ.

قال: ثمّ اُتي بالرأس حتّى وضع بين يدي يزيد بن معاوية في طشت من ذهب، قال: فجعل ينظر إليه وهو يقول:

نُفلّق هاماً من رجالٍ أعزّةٍ

عَلَينا وهُم كانوا أَعَقَّ وأَظلَما

قال: ثمّ أقبل على أهل مجلسه وقال: هذا كان يفتخر عليّ ويقول: أبي خير من أب يزيد، واُمّي خير من اُمّه، وجدّي خير من جدّ يزيد، وأنا خير من يزيد، فهذا الذي قتله، فأمّا قوله: إنّ أبي خير من أب يزيد، فقد حاجّ أبي أباه فقضى اللّه‏ لأبي على أبيه، وأمّا قوله: إنّ اُمّي خير من اُمّ يزيد، فلعمري أنّه صدق أنّ فاطمة بنت رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏سلم خير من اُمّي، وأما قوله بأنّ جدّي خير من جدّ يزيد، فليس أحد يؤمن ۵ / ۱۲۵

باللّه‏ واليوم الآخر يقول: إنّه خير من محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏سلم، و أمّا قوله: خير منّي۱، فلعلّه لم يقرأ هذه الآية: «قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ ـ إلى ـ قَدِيرٌ».۲

1.. كذا في المصدر ، ولعلّ فيه سقط ، فيكون هكذا : «إنّه خير منّي» بدل «خير منّي» .

2.. آل عمران: ۲۶ .

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 46029
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به