69
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

گويد: از آن پس، معقل با كسان به خانه مسلم مى‏رفت كه براى او اجازه خواست. در اين اثنا هانى بن عروه بيمار شد و عبيد اللّه‏ بن زياد به عيادت وى آمد. عمارة بن عبيد سلولى به هانى گفته بود: «تجمّع ما و تدبير ما كشتن اين جبّار است، اينك كه خدا او را به دسترس تو آورده، خونش بريز». هانى گفته بود: «نمى‏خواهم در خانه من كشته شود».

گويد: يك هفته بگذشت كه شريك بن اعور بيمار شد. وى به نزد ابن زياد و حاكمان ديگر محترم بود و در كار شيعه‏گرى، ثابت‏قدم. عبيد اللّه‏ كسى پيش او فرستاد كه: امشب به نزد تو مى‏آيم.

گويد: شريك به مسلم گفت: «اين بدكار، امشب به عيادت من مى‏آيد. وقتى نشست، بيا و خونش بريز و برو در قصر بنشين كه هيچ كس تو را از قصر باز نمى‏دارد. اگر اين روزها از اين بيمارى بهى يافتم، سوى بصره رَوَم و مشكل آن را از پيش تو بردارم».

گويد: و چون شب در آمد و عبيد اللّه‏ به عيادت شريك آمد، مسلم برخاست كه در آيد كه شريك گفته بود وقتى نشست، مهلتش مده؛ امّا هانى بن عروه برخاست و گفت: «نمى‏خواهم در خانه من كشته شود». گويى اين كار را زشت مى‏شمرد.

گويد: وقتى عبيد اللّه‏ بن زياد آمد و بنشست، از بيمارى شريك پرسيد و گفت: «چه طورى و كى بيمار شدى؟» و چون پرسش‏هاى وى دراز شد و شريك ديد مسلم نيامد، ترسيد فرصت از دست برود و مى‏گفت:


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
68

فقال: احمد اللّه‏ على لقائك إيّاي، فقد سرّني ذلك لتنال ما تحبّ، ولينصر اللّه‏ بك أهل بيت نبيّه، ولقد ساءني معرفتك إيّاي بهذا الأمر من قبل أن يَنمَى؛ مخافة هذا الطاغية وسطوته.

۵ / ۳۶۳

فأخذ بيعته قبل أن يبرح، وأخذ عليه المواثيق المغلّظة ليناصحنّ وليكتمنّ، فأعطاه من ذلك ما رضى به، ثمّ قال له: اختلف إليَّ أيّاماً في منزلي، فأنا طالب لك الإذن على صاحبك، فأخذ يختلف مع الناس، فطلب له الإذن فمرض هانئ بن عروة، فجاء عبيد اللّه‏ عائداً له، فقال له عمارة بن عبيد السلولي: إنّما جماعتنا وكيدنا قتل هذا الطاغية، فقد أمكنك اللّه‏ منه فاقتله، قال هانئ: ما اُحبّ أن يقتل في داري، فخرج، فما مكث إلاّ جمعة حتّى مرض شريك بن الأعور ـ وكان كريماً على ابن زياد وعلى غيره من الاُمراء، وكان شديد التشيّع ـ فأرسل إليه عبيد اللّه‏: إنّي رائح إليك العشيّة.

فقال لمسلم: إنّ هذا الفاجر عائدي العشيّة، فإذا جلس فاخرج إليه فاقتله، ثمّ اقعد في القصر، ليس أحد يحول بينك وبينه، فإن برئت من وجعي هذا ايّامي هذه سرت إلى البصرة وكفيتك أمرها.

فلمّا كان من العشي أقبل عبيد اللّه‏ لعيادة شريك، فقام مسلم بن عقيل ليدخل، وقال له شريك: لا يفوتنّك إذا جلس، فقام هانئ بن عروة إليه فقال: إنّي لا اُحبّ أن يقتل في داري ـ كأنّه استقبح ذلك ـ فجاء عبيد اللّه‏ بن زياد فدخل فجلس، فسأل شريكاً عن وجعه، وقال: ما الذي تجد؟ ومتى أَشكَيتَ؟ فلمّا طال سؤاله إيّاه، ورأى أنّ الآخر لا يخرج، خشي أن يفوته، فأخذ يقول:

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 38889
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به