687
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

خدايا! يك‏يك آنها را به شمار در آور و تا آخرين نفرشان را بكُش و يك تن از آنها را روى زمين باقى نگذار و هرگز آنها را نيامرز».

راوى مى‏گويد: آن گاه حسين عليه‏السلام، مانند شير شرزه به آنها حمله بُرد و در پىِ كسى نمى‏رفت، جز آن كه او را با ضربه شمشيرش به زمين مى‏انداخت. تيرها از هر سو به طرف او مى‏آمدند و به گلو و سينه او مى‏خوردند، و او مى‏فرمود: «اى امّت بدكار ! پس از محمّد، چه بد كرديد در حقّ امّت و خاندانش. هان ! شما پس از من، ديگر از كشتن هيچ بنده‏اى از بندگان خدا، هراس نخواهيد داشت ؛ بلكه چون مرا كُشتيد، كشتنِ هر كس ديگرى بر شما گران نخواهد بود و ـ به خدا سوگند ـ، اميد مى‏برم كه خدا، مرا با خوارى شما، گرامى بدارد و انتقام مرا از شما به گونه‏اى كه نمى‏دانيد، بگيرد».

حُصَين بن نُمَير سَكونى، بر حسين عليه‏السلام بانگ زد: اى پسر فاطمه ! خدا، چگونه انتقام تو را از ما مى‏گيرد ؟

حسين عليه‏السلام فرمود: «ميانتان، ترس و درگيرى مى‏اندازد و خونتان را [به دست خودتان] مى‏ريزد و آن گاه، عذاب را بر شما سرازير مى‏كند».

شمر بن ذى الجوشن ـ كه خدا، لعنتش كند ـ، بر يارانش بانگ زد و گفت: چرا ايستاده‏ايد ؟ و منتظر چه هستيد ؟ تيرها، او را زمينگير كرده است. به او حمله كنيد، مادرانتان به عزايتان بنشيند !

از هر سو به او حمله كردند. زخم شمشيرها، او را زمينگير كرده بود. مردى به نام زُرْعة بن شريك تميمى ـ كه خدا، لعنتش كند ـ، ضربه‏اى بر دست چپِ حسين عليه‏السلام زد و عمرو بن طلحه جُعْفى ـ كه خدا، لعنتش كند ـ، از پشت، ضربه‏اى غافلگيرانه بر رگِ گردن ايشان وارد كرد. سِنان بن اَنَس نَخَعى ـ كه خدا، لعنتش كند ـ، نيز تيرى به سوى او انداخت. تير، بر گلويش نشست و صالح بن وَهْب يَزَنى ـ كه خدا، لعنتش كند ـ، نيزه‏اى به پهلوى حسين عليه‏السلام زد.

حسين عليه‏السلام، از اسب به زمين افتاد. آن گاه، راست نشست و تير را از گلويش بيرون كشيد و كفِ دستانش را كنار هم نهاد [و زير گلويش گرفت] و هرگاه از خون، پُر مى‏شدند، سر و صورتش را با آن، رنگين مى‏كرد و مى‏فرمود: «اين گونه خواهم بود تا خدايم را خونين و با حقّ غصب شده، ديدار كنم».


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
686

فأحصهم عدداً، واقتلهم مدداً، ولا تذر على وجه الأرض منهم أحداً، ولا تغفر لهم أبداً.

قال: ثمّ حمل عليهم كالليث المغضب، فجعل لا يلحق منهم أحداً إلاّ لفحه بسيفه لفحة ألحقه بالأرض، والسهام تقصده من كلّ ناحية وهو يتلقّاها بصدره ونحره، وهو يقول: يا اُمّة السوء! فبئس ما أخلفتم محمّداً في اُمّته وعترته، أما إنّكم لن تقتلوا بعدي عبداً من عباد اللّه‏ فتأهبوا قتله، بل يهون عليكم عند قتلكم إيّاي، وأيم اللّه‏! إنّي لأرجو أن يكرمني اللّه‏ بهوانكم، ثمّ ينتقم لي منكم من حيث لا تشعرون.

قال: فصاح به الحصين بن نمير السكوني، فقال: يا ابن فاطمة! وبماذا ينتقم لك منّا؟ قال: يلقي بأسكم بينكم ويسفك دماءكم، ثم يصبّ عليكم العذاب صبّاً.

قال: فصاح الشمر بن ذي الجوشن (لعنه اللّه‏) بأصحابه فقال: ما وقوفكم؟

و ماذا تنتظرون بالرجل وقد أوثقته السهام؟ احملوا عليه، ثكلتكم اُمّهاتكم!

قال: فحملوا عليه من كلّ جانب.

قال: وأوثقته الجراح بالسيوف، فضربه رجل يقال له: زرعة بن شريك التميمي (لعنه اللّه‏) ضربةً على يده اليسرى!!

و ضربه عمرو بن طلحة الجعفي (لعنه اللّه‏) على حبل عاتقه من ورائه ضربةً منكرة!!

و رماه سنان بن أنس النخعي (لعنه اللّه‏) بسهم، فوقع السهم في نحره!!

و طعنه صالح بن وهب اليزني (لعنه اللّه‏) طعنةً في خاصرته! فسقط الحسين رضى‏الله‏عنه عن فرسه إلى الأرض، واستوى قاعداً ونزع السهم من نحره وأقرن كفّيه، فكلّما امتلأتتا من دمه خَضَّبَ به رأسه ولحيته وهو يقول: هكذا حتّى ألقى ربّي بدمي مغصوباً على حقّي!

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 39195
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به