661
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

راوى مى‏گويد: همسرش به او گفت: تو را به خدا، مرا با مصيبت مرگت رو به رو مكن؛ امّا مادرش به او گفت: سخنش را نپذير و به جايت باز گرد و پيشِ روى مولايت و فرزند دختر پيامبرت محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نبرد كن تا فرداى قيامت، از كسانى باشى كه نزد خدايت، شفاعت مى‏شوى.

پس وهب بن عبد اللّه‏ برخاست، در حالى كه مى‏گفت:

من به تو قول مى‏دهم، اى اُمّ وهب

كه آنان را گاه با نيزه و گاه با شمشير بزنم،

ضربه جوانى مؤمن به خداوند

تا آن كه دشمن، مزه جنگ را بچشد.

من مردى دلير و اصل و نسب دارم،

كشته شدن من براى فخر [قبيله] عليم، بس باشد.

سپس حمله كرد و پيوسته جنگيد تا آن گاه كه دست راستش قطع شد. باز جنگيد تا دست چپش هم قطع شد و آن گاه به شهادت رسيد.

پس از او، عمرو بن خالد اَزْدى به ميدان آمد. او رجز مى‏خواند و مى‏گفت:

امروز ـ اى نَفْس ـ، روز رفتن به سوى [خداى] مهربان است

با نسيم روح و ريحان.

امروز، به پاس احسان، پاداش مى‏گيرى

از تو، زمانى [دراز] گذشته است.

آنچه در پيشگاه خداوند، در لوح نوشته شده[، اين است:]

بى‏تابى مكن كه هر زنده‏اى، فانى است.

شكيبايى، براى در امان بودنت، بهترين بهره است.

اى گروه اَزْدىِ بنى قَحْطان !

در نبرد، همانند شيران، با هم و يك‏دست باشيد.

آن گاه، به سوى دشمن تاخت و جنگيد تا كشته شد ـ رحمت خدا بر او باد.

سپس، پسرش خالد به ميدان آمد، در حالى كه چنين مى‏گفت:

اى بنى قَحْطان ! در برابر مرگ، شكيب بورزيد

تا مورد رضاى [خداى] مهربان باشيد ؛

همو كه صاحب عظمت و عزّت و برهان است

و صاحبِ والايى و نعمت و احسان.

تا در بهشت، مستقر شويم،

در كاخ‏هاى خوشْ‏بنا.

راوى مى‏گويد: او بى امان حمله بُرد و جنگيد تا كشته شد ـ رحمت خدا بر او باد ـ.

آن گاه شُعبة بن حنظله تميمى جلو آمد، در حالى كه اين رجز را مى‏خواند:


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
660

قال: فقالت له المرأة: أسألك باللّه‏ أن لا تفجعني في نفسك، فقالت له اُمّه: لا تقبل قولها وارجع إلى مكانك وقاتل بين يدي مولاك وابن بنت نبيّك محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏سلم ؛ ليكون غداً في القيامة ممّن يشفع لك عند ربّك! فقام وهب بن عبداللّه‏ وهو يقول:

إنّي زعيمٌ لَكِ اُمّ وَهَبِ

بالطعنِ فيهم تارةً والضَربِ

ضَربَ غُلامٍ مؤمنٍ بالربِّ

حتّى يذوقَ القومُ مَسَّ الحَربِ

إنّي امرؤذو نجدةٍ وعصبِ

حَسبي قتيلي مِن عُليم حَسبي

ثمّ حمل ولم يزل يقاتل حتّى قطعت يمينه، ثمّ قاتل حتّى قطعت شماله، ثمّ ۵ / ۱۰۳

قتُلَ رحمه‏الله.

ثمّ برز من بعده عمرو بن خالد الأزدي وهو يقول:

اليومَ يا نفسُ إلى الرَّحمانِ

تَمضينَ بالروحِ وبالريحانِ

اليومَ تُجزينَ على الإحسانِ

قَد كانَ مِنكِ غابِرَ الزمانِ

ما خُطَّ في اللوحِ لَدى الدَيَّان

لا تَجزعي فكُلَّ حيّ فانِِ

والصبرُ أحظي لكِ بالأمانِ

يا معشر الأزدِ بَني قَحطانِ

كونوا لَدى الحَربِ كاُسدٍ حِفانَ

قال: ثمّ حمل فقاتل حتّى قتل رحمه‏الله.

ثمّ تقدّم من بعده ابنه خالد وهو يقول:

صبراً على المَوتِ بَني قَحطانِ

كَيما تكونوا في رِضَا الرَّحمانِ

ذِي المجدِ والعِزَّةِ والبُرهانِ

و ذِي العُلى والطَّولِ والإِحسانِ

بأنّنا قَد صِرنَ في الجِنانِ

وَ فِي قُصورٍ حَسَنِ البُنيانِ

قال: ثمّ حمل ولم يزل يقاتل حتّى قُتل رحمه‏الله.

ثمّ تقدّم من بعده شعبة بن حنظلة التميمي وهو يقول:

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 39314
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به