657
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

اگر مرا نمى‏شناسيد، من فرزندى آزاده‏ام

شجاع‏تر از شيرِ شرزه

و به گاه حمله، ترسو نيستم؛

بلكه به گاه فرار ديگران، استوار ايستاده‏ام.

سپس پيوسته جنگيد تا از پاى در آمد. ياران حسين عليه‏السلام او را بُردند و در حالى كه هنوز نيمه‏جانى داشت، پيشِ روى حسين عليه‏السلام نهادند. حسين عليه‏السلام دست به صورتش كشيد و فرمود: «تو آزاده‏اى، همان‏گونه كه مادرت تو را آزاده ناميده است. تو در دنيا و آخرت، آزاده‏اى».

راوى مى‏گويد: آن گاه مردى از همراهان حسين عليه‏السلام سرود:

چه آزاده نيكويى بود، آزاده بنى رياح!

و چه نيكو بود هنگام آمد و شد نيزه‏ها!

چه آزاده نيكويى، كه به گاه نداى حسين

صبحگاهان، جان خود را فدا كرد !

راوى مى‏گويد: پس از حُر، بُرَير بن حُضَير همْدانى، به ميدان آمد. او چنين رجز مى‏خواند:

من بُرَيرم، پدرم حُضَير

شير، از غرّش نمى‏ترسد.

نيكوكاران، كار خير ما را مى‏شناسند.

شما را [با شمشير] مى‏زنم، بى‏آن كه زيانى ببينم.

اين همان كار حُرّ است، امّا از بُرَير.

راوى مى‏گويد: آن گاه يورش برد و به سختى جنگيد و مى‏گفت: به من نزديك شويد، اى كشندگان مؤمنان! به من نزديك شويد، اى كشندگان فرزندان پيامبران! به من نزديك شويد، اى كشندگان فرزند دختر پيامبر خداى جهانيان و نسل بر جاى مانده از او!

راوى مى‏گويد: يكى از ياران عبيد اللّه‏ بن زياد به نام بجير بن اوس ضبّى به او حمله بُرد و او را كشت و ميان دو سپاه، جولان داد و چنين مى‏گفت:

اى نكوهيده، از احوال من بپرس تا به تو بگويند

در آن روز كه نيزه‏ها راست و برآمده بودند، با حسين، چه كردم!

آيا ناپسندترين مطلوب تو را نياوردم، در حالى كه

آنچه در آن صبح هولناك كردم بر من مشتبه نبود.

[شمشيرم را] برهنه كردم و ميان گروهى بر كشيدم كه دينشان

دينِ من نبود و من، پس از آن خشنودم.


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
656

إِن تنكروني فأنا ابنُ الحُرّ

أَشجعُ مِن ذي لبدٍ هَزبرِ

وَ لَستُ بالجياد عند الكرّ

لكنّي الوقاف عند الفرّ

ثمّ لم يزل يقاتل حتّى قُتِل رحمه‏الله فاحتمله أصحاب الحسين رضى‏الله‏عنه حتّى وضعوه بين يديه وفيه رمق، فجعل يمسح وجهه الحسين ويقول: أنتَ الحرّ كما سمّتك اُمّك حرّاً، وأنت الحرّ في الدنيا والآخرة.

قال: ثمّ جعل رجل من أصحاب الحسين يقول:

لَنِعمَ الحُرّ حرّ بني رياحِ

و نِعمَ عند مختلفِ الرماحِ

نِعمَ الحُرّ إذ نادى حسينٌ

فجادَ بنفسِهِ عندَ الصَباحِ

قال: ثمّ برز من بعده برير بن حضير الهمداني وهو يقول:

أنا بُرَيرٌ وأبي حُضَيرُ

ليسَ يَروعُ الأسدُ عندَ الزئرِ

يَعرِفُ فينا الخَيرَ أَهلُ الخَيرِ

أضرِبُكُم ولا أَرى مِن ضرّ

ذاكَ فِعلُ الحُرِّ من برير

قال: ثمّ حمل فقاتل قتالاً شديداً وهو يقول: اقتربوا منّي يا قتلة المؤمنين! اقتربوا منّي يا قتلة أولاد النبيّين! اقتربوا منّي يا قتلة ابن بنت نبيّ ربّ العالمين وذرّيته الباقين! قال: فحمل رجل من أصحاب عبيد اللّه‏ بن زياد يقال له: بجير بن ۵ / ۱۰۱

أوس الضبّي، فقتله رحمه‏الله ثمّ جال في الصفّين وجعل يقول:۱

سَلي تُخبري عنّي وأنتِ ذميمةٌ

غَداةَ حُسينٍ والرماحُ شوارعُ

ألَم آتِ أقصى ما كُرِهتِ ولَم يُخِل

عَلَيَّ غداةَ الروعِ ما أنا صانعُ

فَجَرَّدتُهُ في عُصبَةٍ لَيسَ دينُهُم

كدِيني وإنّي بعد ذاكَ لَقانِعُ

1.. در تاريخ الطبرى ، اين شعر را منسوب به كعب بن جابر و خطاب به همسرش پس از سرزنش وى دانسته استكه هماهنگ‏تر است ر .ك : تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۴۳۱ (م) .

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 45793
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به