621
واقعه عاشورا(در منابع کهن)

راوى مى‏گويد: حسين عليه‏السلام بيرون آمد و لختى به فرزندان، برادران و خانواده‏اش ـ كه رحمت خدا بر آنان باد ـ جلويش بودند، نگريست و گريست و گفت: «خدايا! ما خاندان پيامبرت، محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله هستيم كه از حرم جدّمان بيرون رانده شده‏ايم. بنى اميّه بر ما ستم كرده‏اند. پس حقّ ما را بگير و بر گروه كافران يارى‏مان ده».

فرود آمدن حسين عليه‏السلام در كربلا

راوى مى‏گويد: آن گاه حسين عليه‏السلام ميان خاندانش بانگ زد و از جايش حركت كرد تا روز چهارشنبه يا پنج‏شنبه، دوم محرّم سال ۶۱ [هجرى] در كربلا فرود آمد و به يارانش رو كرد و فرمود: «آيا اين كربلاست؟».

گفتند: آرى.

حسين عليه‏السلام به يارانش فرمود: «فرود آييد كه اين جا، جاى كَرْب (اندوه) و بلاست. اين جا محلّ فرود آمدن مَركب‏هايمان و جاى بار و بنه‏مان و ريخته شدن خونمان است».

راوى مى‏گويد: آنها فرود آمدند و بارهايشان را در جايى كناره رود فرات، فرود آوردند. خيمه حسين عليه‏السلام براى خانواده و پسرانش زده شد و خاندان حسين عليه‏السلام نيز خيمه‏هايشان را گِرد خيمه او بر پا كردند. حسين عليه‏السلام نشست و اين اشعار را خواند:

اى روزگار، اُف بر دوستى‏ات!

چه بامدادان و شامگاهانى داشته‏اى

كه در آنها، جوينده يا همراهى كشته شده است

و هر زنده‏اى، راه خود را در مى‏نوردد

و چه قدر بانگ كوچك، نزديك است

و [فرجام] كار، تنها با خداى بزرگ است.

راوى مى‏گويد: خواهران حسين عليه‏السلام، زينب عليهاالسلام و اُمّ كلثوم عليهاالسلام اين اشعار را شنيدند و گفتند: اى برادر! اين، كلام كسى است كه به مرگ خود يقين دارد؟!

فرمود: «آرى، اى خواهران من!».

زينب عليهاالسلام گفت: وا مصيبتا! كاش مرگ، مرا نابود كرده بود [و اين را نمى‏شنيدم]. جدّم، پيامبر خدا درگذشت، پدرم على درگذشت، مادرم، فاطمه درگذشت، برادرم حسن درگذشت و اكنون، حسين خبر مرگ خودش را مى‏دهد.


واقعه عاشورا(در منابع کهن)
620

قال: فخرج الحسين وولده وإخوته وأهل بيته (رحمة اللّه‏ عليهم) بين يديه، فنظر إليهم ساعة و بكى وقال: اللّهمّ! إنّا عترة نبيّك محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏سلم وقد اُخرجنا وطردنا عن حرم جدّنا، وتعدّت بنو اُميّة علينا، فخذ بحقّنا وانصرنا على القوم الكافرين.

قال: ثمّ صاح الحسين في عشيرته ورحل من موضعه ذلك حتّى نزل كربلاء في يوم الأربعاء أو يوم الخميس وذلك في الثاني من المحرّم سنة إحدى وستّين، ثمّ ۵ / ۸۲

أقبل إلى أصحابه فقال لهم: أ هذه كربلاء؟ فقالوا: نعم.

ذكر نزول الحسين رضى‏الله‏عنه بكربلاء

فقال الحسين لأصحابه: انزلوا هذا موضع كرب وبلاء، ههنا مناخ ركابنا ومحطّ رحالنا وسفك دمائنا.

قال: فنزل القوم وحطّوا الأثقال ناحية من الفرات، وضربت خيمة الحسين لأهله وبنيه، وضرب عشيرته خيامهم من حول خيمته، وجلس الحسين وأنشأ يقول:

يا دَهرُ اُفٍّ لَكَ مِن خَليلِ

كَم لَكَ بالإِشراقِ والأَصِيلِ

مِن طالبٍ وصاحِبٍ قَتيلِ

وَ كُلُّ حَيٍّ عابِرٌ سبيلِ

ما أقرَبَ الوَعدَ مِن الرَحِيلِ

و إِنّما الأَمرُ إِلى الجَليلِ

قال: وسمعت ذلك اُخت الحسين زينب واُمّ كلثوم فقالتا: يا أخي، هذا كلام من أيقن بالقتل؟! فقال: نعم يا اُختاه! فقالت زينب: وا ثكلاه! ليت الموت أعدمني الحياة! مات جدّي رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏سلم، ومات أبي عليّ، وماتت اُمّي فاطمة، ومات أخي الحسن عليهم‏السلام، والآن ينعى إليَّ الحسين نفسه، قال: وبكت النسوة ولطمن الخدود.

  • نام منبع :
    واقعه عاشورا(در منابع کهن)
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران پژوهشکده علوم و معارف حدیث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 39867
صفحه از 1023
پرینت  ارسال به